ژاپن کشوری است که با فرهنگ غنی، پیشینهی تاریخی همراه با پایبندی به اصول و رعایت آداب و رسوم شناخته می شود. ژاپن با جذب ایدهها، فرهنگ و هنر سرزمینهای پیرامون و تطبیق آن با چهارچوبهای زیبایی شناختی به برآورد نیازهای خود دست یافتهاست. در فرهنگ ژاپن علاقه به دقت، ظرافت و هنر، وابی سابی(طعم آرام و سادگی زیبا)، شیبوری(ریاضت)، همراه با احترام به طبیعت در اشکال مختلف فرهنگی و آداب و رسوم ازخوشنویسی،گل آرایی، نقاشی، نمایش کابوکی و مراسم چای گرفته تا اوریگامی، بافت منسوجات ظریف و زیبا و نقاشی روی پارچه و…قابل مشاهده است. در مطالب گذشته انواع لباسهای ژاپنی مورد مطالعه قرار گرفت. در این مطلب قصد داریم تعدادی از پارچهها، تکنیکهای دوخت، رنگرزی و گلدوزی آن را بررسی کرده و به معرفی یکی از معروفترین انواع گلدوزیهای ژاپنی با عنوان ساشیکو بپردازیم:
مروری بر تاریخچه نساجی ژاپن
فرهنگ نساجی ژاپن از دوره یاماتو (حدود 250 تا 710 میلادی) شکل گرفت. علاقهی امپراتوری ژاپن به استفاده از پارچههای ارزشمند و زیبا، سبب رونق تولید پارچههای طرحدار همچنین گسترش استفاده از ابریشم به عنوان مادهی اولیه بود. در دورهی شکلگیری بودیسم، در اواسط قرن ششم منسوجات بیشتر برای مصارف مذهبی، مورد استفاده قرار میگرفت. بهترین طرح پارچههای دوران ذکر شده، متعلق به کارگاههای امپراتوری بود. تکنیکهای اولیه شامل اپلیکه،گلدوزی و قیطانبافی با پارچههای ابریشمی مرسوم بود، که به صورت بافت ساده و جناغی تولید میشد.
منسوجات ابریشمی به عنوان نمادی از ثروت برای البسهی اشراف و تزئین معابد استفاده میشد. با افزایش معابد بودایی در طول دوره نارا (710- 784 میلادی) ، واردات و صنعت نیز توسعه یافت. دوره هیان (794- 1185 میلادی) دوره افزایش تولید داخلی بود که ابریشم بافی و گلدوزی بر روی پارچه به عنوان محبوبترین شکل پارچههای طرحدار مورد استفاده قرار گرفت.
در دوره های حکومت نظامی کاماکورا (1192-1333) و موروماچی (1338-1573) افزایش تجارت بین المللی به معنای سرازیر شدن موجی ازمواد اولیه و طرحهای جدید به ژاپن بود. نوآوریدر دستگاههای پیچیدهی بافندگی ابریشم، باعث خلق پارچههای ابریشمی نفیس و حیرتانگیزی بود.
پس از جنگ داخلی که کشور ژاپن را به ویرانی کشاند، دورهی حکومت توکوگاوا شوگونات(1603-1867میلادی)، صلح و رفاه را به ارمغان آورد. این مساله به لباس سنتی ژاپنی، کوسود (kosode) و کیمونو (kimono) و هنر بینظیر نساجی ژاپن اجازه داد، تا جانی دوباره یابد.
در آن زمان قوانینی علیه افراد عادی جامعه وضع شد، این قوانین حق استفاده از طرحهای پیچیده و خاص را تنها به دربار، اشراف و خاندان سلطنتی داده بود. راهی برای عدم رعایت این قوانین برای مردم عادی، استفاده ازطرحهای سطحیتر و سادهتر بود تا ازپارچههای ابریشمی ممنوعه اشرافی استفاده نشود، اما همچنان از نظر بصری خیرهکننده و زیبا به نظر برسد. استفاده از اوبیهای مجلل (کمربند کیمونو)، یکی از راههای عدم رعایت قوانین وضع شده بود که طبقات پایینتر جامعه میتوانستند از منسوجات مجلل لذت ببرند.
احیای حکومت امپراتوری در سال 1868 میلادی موجی از مدرنیزاسیون در ژاپن را به وجود آورد که به سرعت، بیشتر صنایع را متحول کرد. روند تولید پوشاک غربی در قرن نوزدهم باعث کاهش مصرف صنایع نساجی سنتی بود، اگرچه با بازگشت کیمونوها به دنیای مد در قرن بعد، این روند برای مدت کوتاهی کاهش یافت اما جنگ جهانی دوم و صنعتی شدن، پوشیدن کیمونو و منسوجات سنتی را بیشتر به قلمرو لباسهای ملی و صنایع دستی سوق داد.
دسته بندی انواع پارچه های سنتی ژاپنی
پارچههای رنگرزی ژاپنی
بسیاری از منسوجات نفیس سنتی ژاپن، نتیجه تکنیکهای شگفتآور رنگرزی است که طی قرنها، تکامل یافته است. این تکنیکها شامل چاپ مقاوم موم(باتیک)، چاپ مقاوم اشکال (شیبوری)، ایکات، نقاشی روی پارچه و ترکیبی از روشهای مختلف برای دستیابی به سبک منحصر به فرد بوده است. از زمانی که صنعت نساجی در ژاپن شکل گرفت، تکنیکهای زیادی رایج و سپس کم رنگ شد. از این دست می توان به رنگرزی مقاوم در برابر موم (batik) اشاره کرد که با روشهای سادهتر جایگزین گردید، مانند: چاپ مقاوم در برابر خمیر با استنسیل (katazome) و رنگرزی با دست آزاد (tsutsugaki).
پارچههای گلدوزی ژاپنی
گلدوزی از هنرهای تزئینی منسوجات ژاپنی محسوب میشود. قطعات زیبا و پیچیده به همراه جزئیات، از خصوصیات هنر گلدوزی بر روی پارچههای ژاپنی است. این دسته از پارچهها در ارتباط با بودیسم محبوبیت یافت. در واقع از آن به عنوان آویزهای دیواری خیره کننده جهت تزیین معابد با تصویر مناظر طبیعی، استفاده میشد. از دیگر دوخت تزئینی ژاپنی تکنیکی است روستایی به نام ساشیکو در محلی به همین نام به وجود آمده است که از تکنیکهای پرمصرف، در احیای پارچهها و لباسهای قدیمی ژاپنی است. برای ایجاد طرحهای ظریف و پرجزئیات در منسوجات ژاپنی، به طور سنتی از کوکهای بخیهَ استفاده می شد، مانند: گره فرانسوی، کوک زنجیرهای، کوک ساتن و غیره.
بافت پارچههای ژاپنی
منسوجات ژاپنی معمولاً دارای بافت ساده (tabby)، بافت جناغی و ساتن نقشدار ابریشمی است. طیف گستردهای از تکنیکهای به کار گرفتهشده توسط کارگران نساجی در طول قرنها، نشان دهندهی توجه به جزئیات موجود در هر قطعه است. داماسکهای رنگی (donsu) از نخهای تار ابریشمی رنگشده و نخهای پود با رنگ متضاد برای دستیابی به جزئیات استفاده میشد. انواع پارچه های مورد استفاده برای کیمونو شامل سیلک، ژاکت سیلک هائوری، سیلک اوبی و… بود. علاوه بر این پارچههای ساتن(shusu) با تار یا پود شناور بود که بیشتر برای زمینه ی گلدوزی منسوجات اشرافی استفاده می شد. توری طرح دار (aya) و ململ هایی از دوره نارا سبکی تکرار نشدنی است که اغلب در شلوارهای گشاد (hakama) و ژاکت های ضخیم (kamishimo) استفاده میشد.
انواع تکنیکها و پارچههای ژاپنی
پارچهی نیشیجین اوری
نیشیجین اوری (nishijin ori) با کیفیتترین پارچهی ابریشمی ژاپن است. این پارچه ازبافتههای بینظیر ژاپنی است که میتوان به بافتههای پیچیده، ترکیبی و نقوش درخشان در پارچههای نیشیجیناوری و یوکارا اوری و… اشاره کرد. ریشهی بافت پارچه های نیشیجیناوری از خانواده یاسوشی است که در حدود قرن پنجم تا ششم میلادی از چین به کیوتو مهاجرت کرده و نحوه ساخت منسوجات ابریشمی را به مردم محلی معرفی کردند. از آن زمان، این نام به عنوان روش بافت، برای ایجاد پارچههای منقوش با استفاده از نخهای رنگ شده در کیوتو استفاده شده است. از قرن هشتم، این صنعت تحت ملکیت انحصاری حکومت قرارگرفت. پارچههای نیشیجیناوری به عنوان پارچههای نقشدار کمربندهای اوبی (کمر بند پهن و ضخیم روی کیمونو) برای لباس رسمی مورد استفاده قرار میگرفت. علاوه بر اوبی از آن برای لباس کیمونو،کیف پول، لباس تئاتر و تزئینات جشنوارهها نیز استفاده میشد. این پارچه پیچیدهترین و مجللترین پارچهای است که در ژاپن تولید میشود. نخهای به کار رفته در پارچههای نیشیجیناوری در رنگهای متنوع از جمله طلایی به صورت پر زرقوبرق، ضخیم و غنی بوده که این مساله سبب ایجاد پارچه ای با تراکم بالا، بسیار سنگین و نسبتا گران قیمت بودهاست.
تکنیک شیبوری
شیبوری یا رنگرزی با تکنیک Tie-Dye فرآیند رنگرزی با استفاده از گره، جهت ایجاد طرح بر روی پارچه، به روشهای مختلف، برای جلوگیری از نفوذ رنگ به قسمتهای گره خورده بودهاست. اولین نمونه از منسوجات شیبوری متعلق به قرن هشتم میباشد. این تکنیک از رنگهای ساده مانند آبی تیره بر روی پارچههایی مانند پنبه استفاده میشود. این اصطلاح به رنگ کردن پارچه و ایجاد طرحی منحصر به فرد از طریق بستن، پیچاندن، تا کردن، دوختن یا فشردهکردن پارچه اشاره دارد. عمل شیبوری گاه توسط 4 تا 5 صنعتگر انجام میپذیرفت. پس از انجام شیبوری، پیچیده ترین مرحله از فرآیند، بازکردن گرههاست که به آن ایتونوکی itonuki گفته میشود که به تخصص یک صنعتگر ماهر نیاز دارد. تکنیک شیبوری برای دستیابی به طرحها و رنگهای چشمنواز منسوجاتی مانند کیمونو بهکار گرفته میشود. پس از قرن 17 آریماتسو شیبوری Arimatsu shibori یکی از بزرگترین زمینههای تولید نه تنها برای کیمونو، بلکه در بسیاری از محصولات دیگر مانند دستمال، پنکه کاغذی، روپوش، کراوات،روسری، لباس، پیش بند، رومیزی و پرده ی فروشگاهی بوده است.
پارچههای کاسوری
کاسوری(kasuri) اصطلاح ژاپنی برای بافت با الیاف رنگشده، جهت ایجاد نقوش بر روی پارچه میباشد. کاسوری نوعی پارچه با تکنیک رنگرزی ایکات است. ایکات (kasuri)، شامل بستن نخهای تار یا پود از پیش تعیین شده و رنگرزی شده است، که به طور سنتی منجر به ایجاد طرحهایی میشود که از روی ظاهر تار آن قابل تشخیص است. پارچه ایو کاسوری ، کورومه کاسوری و بینگوکاسوری، سه گونه اصلی کاسوری در ژاپن است. بخشهایی از نخهای تار و پود برای محافظت در برابر نفوذرنگ با نخ دیگری بهطورمحکم بسته میشود، سپس نخهای تار و پود با الگوهای خاصی رنگرزی میشوند. پس از بافت، نواحی رنگ شده و رنگ نشده در هم ادغام میشود و افکت چشمنوازی ایجاد میکند.
پارچههایی میسن
میسن “meisen” از نظر معنایی “مواد ابریشم معمولی” ترجمه میشود، این پارچه از بافت نخهای ضایعات، نخهای ابریشمی خام یا غیرقابل استفاده تولید میشود. پارچهی تولید شده از نخهای فوق الذکر، پارچهی ابریشمی سخت و ضخیم با درخشش کم است. پارچههای میسن معمولاً با استفاده از تکنیک کاسوری رنگآمیزی میشود.
تکنیک یوزن
یوزن yuzen ، با دو سبک کاگا یوزن و کیو یوزن شناخته میشود. کیو یوزن تکنیک نقاشی با نقوش پیچیده و رنگارنگ روی ابریشم است. با موضوعاتی مانند کاچو (گل ها و پرندگان) و پیکرههای انسانی مشخص میشود. تاریخچه کایا یوزن به تکنیک رنگرزی سادهای به نام اومزوم Ume-zome (رنگرزی آلو ژاپنی) برمیگردد که در اوایل دوره موروماچی (1336-1573) در کاگا مورد استفاده قرار میگرفت. ابریشم محلی کاگا با استفاده از مشروب رنگی که از خرد کردن پوست و ریشه آلو ژاپنی به قطعات ریز به دست میآمد رنگرزی میشد. در سال 1712 زمانی که میازاکی یوزن، بنیانگذار تکنیک نقاشی یوزن، به کانازاوا آمد، نقطه عطف بزرگی برای این تکنیک بود. تکنیک او فرآیند رنگگذاری حول محور افزودن رنگها حین رنگرزی و ایجاد سایههای ساده یومزوم بود، با این روش تکنیک کاگا یوزن متولد شد. کاگا یوزن با طرحهایی تقریباً مانند نقاشی، بدون استفاده از تزئینات یا گلدوزی بوده است.
پارچهی ساشیکو
ساشیکوsashiko(به معنای خنجرهای کوچک) نوعی دوخت تقویتی تزئینی (یا گلدوزی کاربردی) ژاپن است. امروزه این تکنیک دوخت، اغلب با هدف تزئین استفاده میشود. ساشیکو دوخت نخ پنبهای سفید روی پارچه آبی نیلی به روش سنتی است اما ظاهری متمایز از گلدوزی سفید روی آبی دارد، اگرچه در برخی از قطعات تزئینی ممکن است از نخ قرمز نیز استفاده شود. ساشیکوی سنتی دوختهایی بر روی پارچه بود که برای تقویت نقاط سایش یا ترمیم مکانهای فرسوده یا وصله زدن پارگیها برای ماندگاری بیشتر لباسهای خانگی مورد استفاده قرارمیگرفت. پس از فرسودگی لباسها ، آنها را در کنار هم قرارداده تا با استفاده از دوختهای ساده و تزئینی به پارچهی جدیدی برای لباس تبدیل شود. این تکنیک به سبب افزایش استحکام در پارچههای قدیمی برای تولید لباس تازه شکل گرفت. دوخت ساشیکوی مدرن به پارچههای سنتی نیلی محدود نمیشود، بلکه از ترکیبهای رنگی متنوع به عنوان یک تزئین زیبا برای پارچهها در نظر گرفته میشود.
پیشینهی پارچههایی ساشیکو
در حقیقت، ساشیکو از فقر و ساختار طبقاتی ظالمانه پدید آمد. در بیشتر تاریخ ژاپن، پارچه از کتان یا کنف تولید میشد. کشت پنبه در حدود سال 1600 میلادی آغاز شد. رنگرزی پارچهی پنبهای دشوارتر از کنف بود به غیر از نیل، که رنگپذیری بهتری برای پارچهی پنبهای داشت. در آن زمان پارچهها توسط افراد خانواده در خانه بافته میشد. پارچههای بافته شده را به همراه سایر منسوجات بازسازی شده برای رنگرزی به محلی خاص میفرستادند. اگر مردم توانایی خرید پارچه را داشتند، لزوماً مجاز به پوشیدن آن نبودند. در دوره ادو (1603-1867 میلادی)، قوانین پیچیدهای توسط حکومت دربارهی پوشش وضع شد که بر لباس و رنگ آن حاکم بود. این قوانین طبقات پایینتر جامعه را از پوشیدن ابریشم، رنگهای روشن و نقشهای بزرگ منع میکرد. از قضا، این قوانین باعث خلق نوآوریهایی در تکنیکهای رنگرزی بود، زیرا افراد درصدد یافتن رنگهای جایگزین برای رنگهای ممنوعه بودند. همین مساله سبب پدید آمدن نقوش بسیار زیادی در طراحی پارچه ساشیکو شد. بسیاری از آنها نقوش اقتباسی از سایر منسوجات، نقوش معماری یا سرامیک بودند. پس از لغو قوانین دوره ادو، الگوهای ساشیکو بزرگتر ومتنوع تر شد. دراواخر دهه ۱۸۰۰ میلادی کوکهای بخیه، بیشتر به صورت تزئینی اما همچنین کاربردی بود. در دوره میجی (1868-1912 میلای)، اهمیت ساشیکو به اندازهای بود که به کار زمستانی در جوامع کشاورزان شمال ژاپن تبدیل شد. خاستگاه بسیاری از نقوش ساشیکو برگرفته از طرحهای چینی بود، اما به همان اندازه توسط ژاپنیها بازسازی شد. طراحی ساشیکو بیشتر نقوش هندسی است که به دو سبک اصلی تقسیم می شود:
میوزاشیmoyozashi، که در آن نقوش با خطوطی از کوک های بلند بخیه ایجاد میشود.
هیتومزاشیhitomezashi، نقوش از تراز تک بخیههای کوچک در هماهنگی با یک شبکه بزرگتر شکل میگیرد.
نقوش ساشیکو
بیشتر نقوش ساشیکو هندسی است اما نقوش مانند: کوه، گل سرو، پرهای تیر، چمن پامپاس، امواج دریا، الماسهای همپوشانی، الماسهای درخشان، رعد و برق، شش ضلعیهای متصل ،راهراههای عمودی، راهراههای افقی، طرح چهارخانهای، حصار بامبو، طنابهای متقاطع، فلس ماهی، وزنههای تعادل، هفت گنج از بودا، تورهای ماهیگیری، دایرههای در هم تنیده، دو پرنده و گل خرمالو از طرحهای رایج ساشیکو است. در این سبک گلدوزی از نخ و سوزن مخصوص ساشیکو استفاده میشود. اصطلاح بورو( boro) دسته ای از منسوجات است که از کنار هم قرار دادن پارچههای ترمیم یا وصلهشدهی ساشیکو به صورت چهلتکه یا patchwork گفته میشود. این نوع چهلتکهدوزی بورو را میتوان در منسوجات زیبای قرن 19 و 20 ژاپن مشاهده کرد. از کوکهای بخیه برای کنار هم قراردادن، حفظ و افزایش طول عمر منسوجات خانگی استفاده میشد. بورو در زبان ژاپنی در اصل به معنای تکه پارچه پارهی وصله شده گفته میشود اما ساشیکو تبدیل به یک فعل، در زبان ژاپنی شده است. “انجام دادن ساشیکو”.
اگر چه گلدوزیهای ساشیکو امروزه، مفهوم پایداری سابق را از دست داده و تنها با عنوان هنر تزیینی بر روی پارچه شناخته میشود اما پارچههای زیبای آن همراه با نقوش غنی در کنار مفهوم پایداری، اهمیت و جایگاه این هنر در فرهنگ ژاپن را بر ما روشن میسازد. زیبایی غیر قابل انکار پارچههای ژاپنی، نقوش غنی و مهارت تولید استادانه آن، دنیای غرب را شیفته ی خود کردهاست. لباس و پارچههای زیبای ژاپنی در کنار فرهنگ بی نظیر آن همیشه منبع الهام هنرمندان بزرگ و طراحان مد و لباس میباشد.
بررسی تاریخچه زیورآلات زنان چین و ژاپن
چین، یک کشور پهناور با جمعیتی زیاد که دارای فرهنگ و پیشینهای غنی است. در این مطلب از مجلهی کمدسارک، بنا داریم تا به جنبهای جذاب و جالب توجه از سبک زندگی مردمان چینی بپردازیم و آن چیزی نیست جز، آرایش موی سر زنان چینی و اکسسوریهایی که برای تزئین موهایشان از آنها استفاده میکردند.
سبکهای مختلف آرایش مو در چین درست مانند لباسها و پارچههایشان دارای پیشینهای طولانی در دل تاریخ است. مدلهای مختلف مو و نحوه آراستن آنها جایگاه ویژهای در فرهنگ چینی داشته و دارد. در این مطلب به آرایش مو و مدلهای مختلف موی زنان چینی و اکسسوریهایی که از آنها برای زینت موهایشان استفاده میکردهاند، میپردازیم.
ارزش و اهمیت موی سر در چین باستان
بر اساس مقالات و منابع اینترنتی که امروزه بخش مهمی از اطلاعات ورودی به ذهن ما انسانها را تشکیل میدهد؛ در فرهنگ و آداب و رسوم چین باستان، موی انسان جایگاه ارزشمندی داشتهاست و کوتاهکردن موها بدون دلیل خاص یا اجازه گرفتن از بزرگترها، عمل ناشایستی بوده است. همچنین مرتب نمودن و آرایش موها نکته مهمی بوده و غفلت از آن شایسته نبودهاست. به همین دلیل است که تنوع سنجاقهای سر و زیورآلات مو در فرهنگ چین بسیار بالاست.
استفاده از زیورآلات برای بیان موضوعات مختلف
اکسسوریهای پرطرفدار موی زنان چینی انواع مختلفی دارد و میتواند از جنسهای مختلفی نیز باشد و انتهای آن با نقوش مختلف و مجسمههای کوچک گل یا حیوانات تزئین شود. در سلسلههای مختلف در طول تاریخ چین، هر کدام از زیورآلات موی خانمها معنی خاصی داشتهاست. در مناسبتهای مختلف استفاده از هرکدام از زیورها نشاندهندهی موقعیت اجتماعی فرد بودهاست. در تمامی فرهنگهای دنیا، زنان به زیبایی و آراستگی هرچه بیشتر خود اهمیت میدهند و در چین نیز لباس پوشیدن و استفاده از اکسسوریهای مختلف راهی برای بیان موقعیت اجتماعی در جامعه نیز بودهاست؛ که در طول تاریخ ممکن است دستخوش تغییراتی نیز شده باشند. شانه “شوبی“، سنجاق مو “زن“، سنجاق دو سر “شای” از محبوبترین سنجاقهای مو در طول تاریخ بوده است. هرکدام از این اکسسوریهای موی زنان چینی بسیار محبوب بودهاند و در ساخت آنها دقت و ظرافت بسیاری اعمال میشد. همچنین از عاج، یشم، عقیق و مرجان برای تزئین هر سهی این اکسسوریها استفاده میشد.
اهمیت آراستگی مو برای چینیها
شاید در فرهنگ چین، توصیف تغییر مدل موها بیش از هر فرهنگ دیگری سخت باشد. در کشور چین مدل مو نمادی از قومیت، موقعیت اجتماعی و طبقه سیاسی بوده است. موی سر به اندازه دیگر اعضای بدن برای چینیها قابل احترام است و تراشیدن آن نوعی مجازات و بیاحترامی به بدن تلقی میشد. بدین ترتیب در این زمانها تنها چیزهایی که میتوانست تا حدودی انتقال دهندهی فردیت باشد گل و گیرههای سر و اکسسوریهای مو بوده است.
تاریخچه و اهمیت سنگ یشم در زیورآلات چینیها
اگر حتی یک قسمت از یک سریال تاریخی چینی را دیده باشید حتما چشم شما به یک صندوقچه زیورآلات یک شخص در دربار افتاده باشد، حتما ظاهر سنگ یشم برای شما آشنا خواهد بود. سنگ یشم یک سنگ مهم با درجهای والا برای درباریان و قشر مرفه مردمان چین و کره بوده است. بخشی از زیباترین زیورهای مو نیز از سنگ یشم منبتکاری شده آماده میشدهاند. یشم از کانی سیلیکات به وجود میآید. سنگ یشم در کشور چین دارای جایگاه والایی است و بیشتر رنگ سبز آن محبوب بوده است. طرحهای زیبایی از سنگ یشم در زیورآلات خانوادههای امپراتوری چین به کار میرفته است. سنگ یشم سخت و مقاوم است و در فرهنگ چین یشم مظهر جاودانگی، خیرخواهی، صداقت و شجاعت شناخته میشد و چون شفاف و زیبا نیز بود با تصوراتی از ویژگیهای جادویی نیز تلقی میشد مثل اینکه میتواند از صاحب خود محافظت کرده و برای او خوششانسی بیاورد.
کشوری با تاریخ و فرهنگ غنی مثل چین هماکنون نیز دارای موزههای متعددی است که یک یا چند مجموعه از زیورآلات و جواهرات مربوط به سلسلههای مختلف تاریخی در آنجا نگهداری میشود.
تاج ققنوس که با صدها گوهر گرانبها و مرواریدهای ارزشمند تزئین میشدهاست، فقط توسط ملکهها در مراسم و مناسبتهای خاص و مهم قابل پوشیدن بوده است. این موضوع در برخی منابع بین چین و کره مشترک ذکر شدهاست
اکسسوریهای از طلا در تاریخ چین
اهمیت جواهرات و زیورآلات در تکمیل کردن استایل زنان چینی را نمیتوان نادیده گرفت. فلز طلا یکی از پرطرفدارترین مواد برای ساخت این زیورها و اکسسوری بود. “بویائو” buyao، یک اکسسوری موی نفیس بود که جنسش طلا بود و آویزهایی داشت که هنگام حرکت شخص، تکان میخوردند، دارای طرح و نقش حکاکی شده بود و در آن سنگهای قیمتی چون مروارید یا یشم نیز به کار رفته بود. گلها و حیوانات سمبلیک در فرهنگ چین که شمارشان نیز کم نیست، از نقوش محبوب برای حکاکی روی گیرههای مو یا نیمتاجها بودند. ققنوس و اژدها دو نمونه از مقدسترین حیوانات در فرهنگ چین باستان و معاصر هستند.
شنیون موی زنان ژاپن در قدیم
مدل موی زنان ژاپنی در قدیم تا قرن هجدهم میلادی سبک و سیاق خود را از چین الهام میگرفت اما بعد از آن به تدریج دنیای غرب نیز به منبع الهام آنان بدل شد. در فرهنگ آسیا، مدل مو بر اساس جنسیت، سن، موقعیت و رتبهی اجتماعی افراد متفاوت است. مردان و زنان ژاپنی موی بلند داشتند. ژاپنیها نیز انواع مدلهای مختلف برای آرایش و پیرایش موهای خود داشتند و آنان نیز به استفاده از اکسسوری علاقه بسیار داشتند و از سنجاق، گل یا شانههای ظریف بین موهایشان استفاده میکردند. شاید شناختهشدهترین مدل موی مردمان خطه آسیا، همان مدل موی ساموراییهای ژاپن است که در فیلمها نیز زیاد دیدهایم. این مدل مو “میج” نام دارد و خود 36 نوع و زیرشاخهی مختلف دارد. اما چند مدل محبوب در بین مردمان ژاپن هست که هنوز هم در جشنها و اعیاد سنتی و ملی کاربرد دارد و محبوبیت خود را حفظ کرده است. کانزاشی، مجموعهای از زیورآلات است که زنان ژاپنی و برای مثال گیشاها برای آراستن موهای خود از آنها استفاده میکردند. “تارگامی” نیز یکیدیگر از مدلموهای محبوب ژاپنیها است و به این صورت است که موها را در اندازهی میانهی نصف قدشان با روبان میبندند.
در طول تاریخ چین و با آمد و رفت سلسله امپراطوریهای گوناگون و جهتگیریهای آنان درباره افراد مقرب به دربار یا طردشده، آداب و تصمیمات مختلفی برای نگهداشتن اندازهی موهای این افراد اتخاذ میشده است. اما به طور کلی شاید بتوان گفت مو در بیشتر فرهنگهای سنتی نشانی از نیروی زندگی بوده است و قدرت، انرژی و سرزندگی را نشان میداده است و گاها نشانهای از درجهی سیاسی، طبقهی اجتماعی، وضعیت تاهل و غیره بوده است.