بیگانه گرایی، سبک و لباس متعلق به کشوری دیگر را معرفی و عرضه می کند، که به واسطه غرابت و گیرایی اش، با افسون و جاذبه درآمیخته است. بیگانه گرایی متاثر از ارتباط های بازرگانیِ رو به توسعه، میان اروپا و خاور دور و هم چنین استفاده از سبک های غیربومی لباس در اجراهای محبوب و پر طرف دار تئاتر، توانست منسوجات، تزیینات سطحی، الگو و ضمائم لباس های اروپاییِ مرسوم و باب روز سراسر سده هجدهم را به تسخیر خود درآورد.
مدت هاست که مُد اروپایی، در جست و جوی پایان ناپذیرش به دنبال تازگی به لباس های سنتی، هنرهای تزیینی و مُدهای شرقی، به عنوان منبع الهام، روی آورده است. طی سده هایی طولانی، روابط بازرگانی ای که میان اروپا و خاور دور برقرار بود، در اواخر سده هفدهم به تحکیم و ثبات دست یافت و همین جریان سرازیر شدن سیلی از صنایع دستی و منسوجات را به دنبال داشت. این امر شور و اشتیاقی نسبت به بیگانه گرایی برانگیخت که در سراسر سده هجدهم تداوم یافت. نفوذ بیگانه گرایی بیش از هر چیز در منسوجات آن دوره خودنمایی می کرد.
پارچه های نخی گل دار نیز با قیمتی نازل، اما هم چنان با طراحی های منحصر به فرد چینی، بازار حاضرـآماده خودشان را یافتند. تولیدکنندگان اروپایی، که تحت تاثیر زیبایی پارچه های چینی قرار گرفته بودند، دست به تولید منسوجات “چینی” خودشان زدند.
این ماجرا تنها بخشی از تب و اشتیاقی وافر به چینی وارگرایی و برداشت غربی بیگانه گرای مجسم بود از شرق، که نه حاصل تجربه زیسته و ملموس، بلکه محصول قدرت تخیل بود. این جریان، گرایش نافذ و فراگیری بود که طراحان بومی سده هجدهم را جملگی تحت تاثیر خویش قرار داد. پارچه های ابریشمی اعجاب انگیزی که در ایتالیا، انگلستان و فرانسه تولید می کردند، آمیزه ای غریب از رگه های چینی و عناصر باروک بود و از حدود سال های ۱۷۰۰ باب شد.
پارچه های هندی، که در انگلستان به “چینتز” معروف بود(برگرفته از واژه هندی “چینت” به معنای پارچه نخی با دست نقاشی شده) یا toil peinte (لباس با دست نقاشی شده) در فرانسه نیز بی اندازه مرسوم و پرطرف دار بودند.
مادام دوپُمپادور، معشوقه رسمیِ لویی چهاردهم، برای ارتقا سطح این مُد بسیار کوشید و اغلب او را پیچیده در لباس شبی از جنس ابریشم رنگی چینی و پارچه های چینی وارگرایی تولید لیون، پایتخت فرانسوی ابریشم، به تصویر می کشیدند.
از سال ۱۷۷۲ شماری سبک با نام هایی که اصل و نسبی غیربومی و تباری بیگانه اشاره داشتند، در توالی زمانی کوتاهی پدیدار شد. پیراهن لهستانی، لاوی، ترکی و سلطانه نام هایی که بسیار یادآور مشرق زمین بود، بیشتر به تبعیت از آداب و رسوم غربی میل می کردند و با هم نام های غیربومیِ خود تنها پیوندی اندک داشتند.
انقلاب کبیر فرانسه(۱۷۸۹) تب بیگانه گرایی را مدتی فرونشاند، اما با نزدیک شدن به پایان سده نوزدهم این گرایش از نو و به شکلی دیگر پدید آمد، که علاوه بر این، تاثیری فراگیر و پایدار بر مُدهای قرون بیستم و بیست و یکم نهاده است.