سخت است که باور کنیم که تا ده سال پیش در دنیایی زندگی میکردیم که خبری از اینستاگرام نبود. از زمانی که برنامههایی مانند اینستاگرام، فیس بوک و تیک تاک که بستری برای افراد برای به اشتراک گذاری عکسهایشان هستند گسترش پیدا کردند، دنیا بیش از پیش در فضای مجازی غوطه ور شد. تاثیر عصر تکنولوژی باعث شده است تا ما به کانالها و برنامههایی که توسط آنها احاطه شدیم اجازه دهیم تا (خواه یا ناخواه) بر روی ما و زندگی روزانه ما تاثیر بگذارند.
از آنجایی که یافتن مارکها و ترندهای جدید ازطریق پرسه زدن در یک صفحهی جستجو راحت تر از گشتن به دنبال آن در خیابانهاست، مد و فشن یکی از زمینههایی است که در تاثیرگذاری بر مخاطب سردمدار است، حال چه عکسی از یک ساعت طلای فوق العاده باشد یا برق لب فیلترشده. ولی باید توجه داشت که قبل از اینکه اینفلوئنسرهای فشن و مد شروع به نفوذ در زندگی ما کنند؛ این زنان بودند که باعث ایجاد این تحولات در کشورها شدند. شیک پوشی و خودستایی زنان نه تنها بخاطر استایل خاصشان بلکه برای تجسم نیرویی که بوسیلهی پوشش منتقل میشود، توسط خیلیها تقلید شد.
اینفلوئنسرها نقش خود را در زمان نظم نوین جهانی شروع کردند و منافع بسیاری را برای هنر و تکنولوژی به ارمغان آوردند مانند دورهی رنسانس یا همان تولد دوباره. در دورهی رنسانس خاندان مدیچی بر فلورانس حکومت میکردند و اعضای این خاندان با اقوام و هم خون سلطنتی خود در سراسر اروپا ازدواج میکردند. کاترین دُ مدیچی، یکی از مهم ترین اعضای این خاندان بود که بعنوان ملکهی ماکیاولی فرانسه شناخته میشد و با توطئه ای به قتل رسید. ویژگیای که کمتر دربارهی ملکه کاترین مورد توجه قرار گرفته نوآوریهای مد و فشن بود که او به دربار فرانسه معرفی کرد و اینکه چطور از لباس و پوشش بعنوان ابزاری برای اعمال قدرت استفاده کرد. ما باید از خانم دُ مدیچی برای استایلهایی نظیر دستکشهای معطر که به منظور از بین بردن بوی نامطبوع چرم دباغی شده و کُرست که او پس از ممنوعیت کمربندهای ضخیم در دربار وارد کرد و ما امروزه با آن آشنایی داریم قدردان باشیم.
زمانی که از دُ مدیچی برای هِنری دوم، ولیعهد فرانسه خواستگاری شد، او تمایل زیادی برای در دست گرفتن رهبری کشور داشت و میدانست که برای این کار باید همسر آیندهی خود را مانند دربار فرانسه اسیر کند. با دانش بر رابطهای طولانی و عاشقانهی پادشاه با دیان دُ پویتیرز؛ کارگزار قد بلند و زیبای دُ مدیچی که قدش به بیش از پنج فوت نمیرسید باید وارد رقابت میشد. او کفاشی فلورانسی را مامور کرد تا سبکی جدید از کفش پاشنه بلند بسازد که چون قسمت جلویی کفش صاف و روی زمین بود و قسمت عقبی بلند؛ باعث بلند شدن قد و توانایی کنترل تعادل میشد. این کفشها با همه فرق داشتند چون زنان به راحتی میتوانستند با آنها راه بروند. مدت کوتاهی بعد، باقی بانوان سلطنتی و حتی مردان برای رسیدن به جایگاه بالای اجتماعی، شروع به پوشیدن این نوع کفش ها کردند. هنوز هم خیلی از نوآوریهای بانو دُ مِدیچی استفاده میشود. پس دفعهی بعد که کفشهای پاشنه بلند راحت خود را میپوشید، از دُ مدیچی تشکر کنید.
در انگلستان، ملکه الیزابت اول برای مد و استایلهای سال ۱۵۰۰ سبکی جدید براساس قوانین خودش ارائه داد. وقتی ملکه پا به سن گذاشتند، بیشتر به لباسهای مجلل علاقه داشتند و این باعث ایجاد لباسهایی با سبک و ترندی مجلل هم برای زنان و هم برای مردان شد. مهم تر از همه، ملکه الیزابت با مشخص کردن استانداردهای زیبایی، اهمیت آرایش و آراستگی را بیشتر کرد. قبل از زمان الیزابت لوازم آرایشی خیلی معمول نبودند ولی خیلی زود، داشتن زیبایی ایده آل و علاقه بسیار زیاد ملکه به اغراق و زیباتر نشان دادن ظاهر توسط آرایش مورد توجه قرار گرفت. او داشتن پوست سفید و رنگ پریده، داشتن فرق در سر، ابروهای باریک، رگهای کاذب (برای شفاف تر کردن پوست)، و لبهای سرخ را از ویژگیهای زیبایی میدانست و بر آن تاکید داشت.
داشتن موهای فرفری و قرمز ملکه باعث شد عوام تلاش کنند تا موهای خود را با رنگ کردن و روشن کردن شبیه ملکه کنند. در زمان پیری دندانهای ملکه شروع به پوسیدن کردند و زنان شروع به تیره کردن دندانهای خود با رنگ کردند تا شبیه ملکه بنظر برسند! که البته مد و استایل خوبی نبود ولی تاثیر ملکه بر روی مد و فشن غیرقابل انکار بود و ارائهی آنها ادامه پیدا کرد.
چون ریشههای اصلی مد و فشن از خاندان سلطنتی سرچشمه میگرفت، همه منتظر طراح معتمد سلطنتی بودند تا برایشان استایلی جدید ارائه بدهد. باگذشت حدود ۲۰۰ سال از زمانی که ماری آنتوانت به زیر گیوتین رفت، ملکهی فرانسه همچنان منبع الهامی مخصوصا در زمینهی استایل و سبک پوشش است. آنتوانت بسیار بر مد و فشن تاکید داشت زیرا در تلاش بود تا بدین وسیله باعث بهبود وضعیت ظاهری مردم شود، ولی او در این امر تنها نبود. ماری جین برتین که بعنوان رز برتین هم شناخته میشود بعنوان وزیر مد و فشن منصوب شد و به عنوان خیاط و طراح مخصوصِ ملکه کار میکرد.
برتین بر وسواس و حساسیت زیاد دربار سلطنتی آگاه بود و در آن زمان تاثیر بسزایی روی مد و فشن داشت. مدل موی پف دار و کیکهای عروسی طرح لباس بوسیلهی آنتوانت؟ معروف شد که معمولا توسط برتین طراحی میشد. بواسطهی حمایت ملکه کارهای برتین معروف شدند و به الگویی برای طراحان مد معروف و زبردست تبدیل شدند. همچنین چارلز فردریک ورث که بعنوان “پدر طراحی سطح عالی” شناخته میشد در سالهای بعد پا جای پای بریتن گذاشت و راه او را با طراحیهایی برای افراد سلطنتی مانند ملکه ویکتوریا و امپراطور اسپانیا؛ اوگنی ادامه داد.
در آستانهی قرن بیستم، ثبات محبوب شروع به تغییر و رفتن به سمت صنعت سینما کرد. بوجود آمدن سینما بازیای برای تغییر تاثیر مد و فشن بود. به یک دفعه، افراد سلطنتی دیگر اولین الگوی مد نبودند و خیلی زود سلبریتیها همهی جهان را مسحور خود کردند. این ستارگان سیاه و سفید در قاب سینما با تصویری که از خود نشان میدادند خیلی زود الگوی مد و فشنهای معروف شدند. چه کسی میتواند رژلب و ابروهای کمان شکل و افتاده کلارا بو، یا نگاههای آندروجینی مارلن دیتریچ در دههی ۳۰، یا موهای بلوند مرلین مونرو، و البته لباسهای سیاه آدری هپبورن را فراموش کند. هالیوود و سلبریتیهایش تبدیل به نماد زندگی پر از زرق و برق شدند و حتی امروز هم تاثیر گذارند ولی چشم دوختن ما به افراد معروف و استایل آنها خیلی درست بنظر نمیرسد.
دههی ۶۰ انرژی تازه و جوانانه محوری برای جهانِ دنبال کنندهی فرهنگ پاپ و تحت سلطهی مد، هنر و موسیقی به ارمغان آورد. تویگی؛بخاطر داشتن مژههای بلند و استایل مورد پسندش که او را از یک مدل به یک اینفلوئنسر تمام عیار تبدیل کرد، خودش را به عنوان نخستین سوپرمدل در آن زمان معرفی کرد. اونقطهی عطفی در دنیای مد و فشن بوجود آورد. در دنیایی که مدلها دیگر مانکنهای ارائهی مد نبودند، ولی صدای رسایی برای تاثیر گذاری بر مردم زمان خود داشتند.
حال که در هر خانه یک تلویزیون یافت میشود، مردم راحت تر از قبل از دنیای اطراف خود و مسائل سیاسی مطلع میشوند. جکی کندی اولین زنی در آمریکا بود که در سال ۱۹۶۱ بخاطر استایل خاصی که داشت روی جلد همه مجلهها و صفحهی همهی تلویزیونها رفت و بر میلیونها نفر در سرتاسر جهان تاثیر گذاشت. با اینکه بانوان اول بسیاری پیش از او با کاخ سفید همکاری میکردند، ولی کندی بخاطر استایل ویژهاش در کاخ سفید با عنوان “اولین بانوی مد” شناخته میشد. او بخاطر داشتن کلاه گرد کوچک پیلباکس که به دست هالستون طراحی شده بود معروف بود. زنان در تمام نقاط از روسریهای خال خالی و طرح دار، کت و شلوارهای باکسی وسایههای بیش از حد و غیرمتعارف تقلید میکردند. استایل خاص او هرگز از مد نیفتاد و بارها و بارها تقلید شد.
زمانی که تکنولوژی با واک من و موزیک ویدئوهای او پیشرفت کرد، دههی ۸۰ موسیقی را با معرفی بزرگترین موسیقی دانان آن زمان به عرصه آورد. یکی از مهمترین اشخاصی که تاثیر زیادی در زمان خودش داشت ملکهی پاپ مدونا بود. مد و فشن همیشه مسئلهای مهم برای این آفتابپرست مد بود که ظاهرش را تغییر میداد تا ترندهای مختلف از او پیروی کنند. زنان جوان از سلیقهی او در انتخاب پیراهنهای تنگ، گردنبندهای پلاکدار و دستکشهای توری تقلید میکردند که این قدرت و معروفیت او را نشان میدهد.
آن سوی اقیانوس اطلس، فرد جدیدی وارد خاندان سلطنتی شده بود؛ بانو دایانا اسپنسر از ولز. او همچنین به عنوان پرنسس مردم شناخته میشد. پرنسس دایانا بخاطر کارهای انسان دوستانه خود در تحقیقات مربوط به بیماری ایدز و پاکسازی آنگولا از مینهای زمینی معروف و مورد توجه بود. حضور پرنسس برخلاف سلطنتیهای قبل از خود با شهرت و وفاداری همراه بود. او زنی بود که بیشترین تعداد عکس از او در سراسر جهان پخش شده بود، بنابراین تبدیل به بانوی اول در زمینهی مد در آن زمان شد. او عاشق پوشیدن و تجربهی لباسهای جدید بود. کیف لیدی دیور طراحی شده توسط کریستین دیور که به افتخارش به نام او معروف است، یکی از میراث پرنسس دایانا بود که در دنیا شناخته شده است.
درنیمهی دههی نود، گروهی از مدلهای جوان گرد هم آمدند و هیجانی در تاریخ بوجود آوردند که قبل از آن تجربه نشده بود. گروه بیگ سیکس (Big six) متشکل از نوآمی کمپبل، کیت موس، کلودیا شیفر، کریستی تورلینگتون، سیندی کراوفرد و لیندا اِوَنگلیستا بود. این شش دختر به معنای واقعی سوپرمدل بودند و حتی خارج از کار خود با استایل شخصیای که داشتند شروع به تاثیر گذاشتن روی ترند و مارکهای مختلف کردند مخصوصا با تاکید بر استایل “هروئین شیک” که در آن زمان معروف بود. پوششهای پنجگانهی برتر دههی نودِ دخترانه از استایل این سوپرمدلهای افسانهای الهام گرفتند، هم در شوی خود و هم خارج از آن.
حساسیت و وسواس پاپاراتزی ها نسبت به پرنسس دایانا اتفاقات جدیدی را رقم زد. آمدن قرن جدید، عصر طلایی نشریات زرد را به ارمغان آورد که در آن پاپاراتزی ها به دنبال افراد مشهور و بهترینها بودند که معمولا در بدترین وضعیت خود آنها را مییافتند. عکسهای خیس شده سلبریتیها که از از ماشینهای شاسی بلند بیرون میافتادن یا از کلوبهای شبانهی هالیوود به بیرون پرت میشدند تبدیل به بی آبرویی و ننگ بزرگی شد. این فرهنگ جدید حاصل تلاش پاپاراتزی ها شروعی دوباره برای اینفلوئنسرها بود. افراد معروفی مانند پاریس هیلتون، لیندسی لوهان و بریتنی اسپیِرز همگی مد و فشن زمان خود را بوسیلهی عکسهایی که پاپاراتزی ها از آنها میگرفتند هدایت میکردند. از لباسهای جویسی کوتور گرفته تا دامنهای کوتاه هیپ بارینگ و تا گوشیهای تاشوی خیره کننده، همهی این برندهای از مد افتاده ولی نمادین که از فرهنگ زندگی سلبریتیهای سال ۲۰۰۰ در نشریات زرد تغذیه کردند.
با اینکه فضای مجازی از قبل با برنامههای نظیر Xanga ، فیس بوک، و مای اسپیس پا به زندگی مردم گذاشته بود، در سال ۲۰۰۹ همه چیز با ورود اینستاگرام تغییر کرد. دیگر نیازی نبود تا از پاپاراتزی کمک بگیریم تا بفهمیم سلبریتیهای معروف چه میپوشند. ستارهها اکنون میتوانند محصولات مورد علاقهی خود را به راحتی آب خوردن با مردم به اشتراک بگذارند. اینستاگرام به مشترکین خود این اجازه را میدهد تا محتوای مورد پسند خود را از مارک محصول زیبایی تا غذایی خود را کنترل کنند. باقی برنامههای موجود مثل برنامههای ادیت عکس مثل فیس تون و یا کمپانیهایی که میشود از طریق آنها لایک و فالور خرید، به این برنامه پرو بال برای رشد میدهند. مشترکین دیگر فقط تحت تاثیر قرار نمیگرفتند، بلکه با فشار دادن یک دکمه می توانند چیزی که در پستی میبینند و میخواهند را بخرند. اینفلوئنسرها دیگر دنبال نشان دادن سلیقهی خود به دنیا نیستند بلکه در تلاش برای تبدیل خود به برندی جدید هستند.
اینفلوئنسرهای مد و فشن امروزی با کسانی که زمانی خوش سلیقه شناخته میشدند و تعیین سلیقه میکردند زمین تا آسمان متفاوت اند. امروزه، اینفلوئنسرهای مد شهروندان آنلاینی هستند که تلاش میکنند بوسیلهی نشان دادن سلیقهی خود بر ترندهای متفاوت تاثیر گذارند. حال که کانالهای فضای مجازی زیر انگشتان ما قرار دارد، تبدیل به یک اینفلوئنسر شدن اصلا کار سختی نیست و به امتحانش میارزد. به هر حال؛ یک جذابیت خاص در تاثیر افراد سلطنتی، ستارههای سیاه و سفید تلویزیون، سوپرمدلها و وارثان آنها در سال ۲۰۰۰ وجود داشت و آن هم این بود که تاثیر آنها بر مردم ارگانیک و طبیعی بود و کاملا تصادفی و مردم ظاهرا فقط دنبال میکردند.