در این مقاله به معرفی چهار سبک هنری مدرنیسم، دادائیسم، آرت دکو و تولید انبوه پرداخته و ویژگی های هر یک را مورد بررسی قرار می دهیم

مدرنیسم، دادائیسم، آرت دکو و تولید انبوه

هنر از دیرباز شکل اسرارآمیزی از ارتباط و گفت و گو بوده است، یعنی هنرمند همواره قصد داشت تا چیزی را بازگو کند که از راه‌ های معمول ارتباط مانند حرف زدن و نوشتن نمی‌توانست بیان کند. او تلاش می‌ کند مفهوم و پیامی را انتقال دهد که ورای مکالمات روزمره باشد. بنابراین واژگانی بصری یا شنیداری ابداع می‌ کند و در معرض تفسیر انسان ها می‌گذارد.

با وجود چنین تعریف به ظاهر ساده‌ ای، فیلسوفان و هنر پژوهان سال‌ هاست که درگیر ارائه تعریفی مشخص از هنر هستند و تا کنون بنا بر عقیده و نگرش خود، نظریه‌ های گوناگونی را ارائه داده اند. هنرمندان در طول تاریخ برای بیان حس درونی خود، به خلق آثار هنری زیادی پرداختند.

در همین راستا سبک های هنری جدیدی نیز پدید آمد که هر سبک هنری مربوط به دوره خاصی از تاریخ است و بر اثر حوادث و رویداد های آن زمان به وجود آمده است. هنرمندان هر عصری، یکی از مهمترین افراد هستند که به بهترین شکل به بیان تاریخ آن دوران پرداخته اند. هنرمندان همیشه تأثیر گذارترین قشر هر اجتماع بوده و هستند. و باعث ایجاد تحولات سیاسی نیز شده اند. در این مقاله به معرفی چهار سبک هنری مدرنیسم، دادائیسم، آرت دکو و تولید انبوه پرداخته و ویژگی های هر یک را مورد بررسی قرار می دهیم.

مدرنیسم

نوگرایی یا نوین‌گرایی، که از آن به نام‌های تجددگرایی یا مدرنیسم نیز یاد می‌شود، به معنی گرایش فکری و رفتاری به پدیده‌های فرهنگی نو و پیشرفته‌تر و کنار گذاشتن برخی از سنت‌های قدیمی است. نوگرایی یا مدرنیسم فرایند گسترش خردگرایی (راسیونالیسم) در جامعه و تحقق آن در بستر مدرنیته است.

نوگرایی یا مدرنیسم، گستره‌ای از جنبش‌های فرهنگی که ریشه در تغییرات جامعه غربی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دارند را توصیف می‌کند. این واژه مجموعه‌ای از جنبش‌های هنری، معماری، موسیقی، ادبیات و هنرهای کاربردی را که در این دوره زمانی رخ داده‌اند، دربردارد.

مدرنیسم ، جریانی فکری، به معنای استفاده انسان از دانش، فناوری و توان تجربی خود برای تولید، بهبود و تغییر محیط است. درکل پیدایش مدرنیسم در غرب را می‌توان واکنشی ضد سنت و دین مسیحیت دانست.

بر اساس دیدگاه پژوهشگران تاریخ، تجدد یا مدرنیسم که ما از آن نام می‌بریم یک شیوه زندگی است، که تقریباً از میانه قرن شانزدهم میلادی به این سو در گوشه‌های مختلف جهان شکل گرفت. با اینکه خاستگاه و منشاء پیدایش مدرنیسم کشور های اروپایی و به طور مشخص کشور فرانسه است، نقش شرق را در تجدد نباید نادیده گرفت.

در عرصه هنر، نوگرایی، به صراحت ایدئولوژی رئالیسم را رد می‌کند و در یک رویکرد انتقادی به کارهای گذشته از طریق بازنویسی، تجدید نظر، تقلید مسخره‌آمیز در اشکال جدید، الحاق و تکرار به گسترش مفاهیم و خلق هنری می‌پردازد. هر چند در مورد تاریخ آغاز مدرنیسم در عرصه هنر توافق نظر بین تاریخ‌نویسان و متفکران وجود ندارد، اما به شکل خاص قرن بیستم، محمل شکوفایی و اوج مدرنیسم در هنر است.

دادائیسم

دادا، دادائیسم، داداگری یا مکتب دادا، مکتبی است پوچ‌گرا و هیچ انگار که در سال‌های پس از جنگ جهانی اول رواج داشت. دادائیسم جنبشی فرهنگی بود که به زمینه‌های هنرهای تجسّمی، موسیقی، ادبیّات، تئاتر و طراحی گرافیک مربوط می‌شد.

این جنبش در نخستین روزهای پیدایش‌ خود، “دادا” نام گرفت؛ واژه دادا اصطلاحی بی‌معنی یا از اصطلاحات زبان کودکان است و حکایت از آن دارد که فرهنگ اروپا در آن زمان از هر گونه معنی واقعی تهی شده بود. کسانی که ادعای احترام گذاشتن به هنر روزگاران گذشته را داشتند نتوانسته بودند از آغاز کشتار بزرگ جلوگیری کنند و مشتاقانه به نابود کردن یکدیگر مشغول بوده‌اند.

در همان حال هنرمندان فراری از جنگ با زبانی تلخ به تمسخر تمام ارزش‌های آن چیزی برخاستند که در نظرشان یک فرهنگ دیوانه بیش نبود. به گفته ی مورخان این مکتب، “دادا از دل آن چیزی زاده شد که خود از آن نفرت داشت.” و “دادا با همه چیز، حتی دادا مخالف است .

” یعنی با هر آنچه سازمان یافته و رسمی شده، مخالف است. از آن جا که هنرمندان این سبک افکار پوچ گرایانه داشتند، تفسیر آثار دادایی بسیار دشوار است و آفرینندگان‌شان در بهترین حالت ممکن با روحیه آشکارا غیرهنری یا حتی ضدهنری در ذهن، به آن ها نزدیک می‌شوند.

مرکز فعالیت‌های دادائیستی در زوریخ «کاباره ولتر» بود، کلوپ شبانه‌ای که در فوریه ۱۹۱۶ به وسیله هوگو بال، شاعر و موسیقیدان آلمانی، تأسیس شد. خواندن شعرهای بی‌معنا همراه با موسیقی گوش‌خراش، از جمله برنامه‌های معمول این کاباره بودند. در تابستان ۱۹۱۶، لفظ «دادا» به جای نام ولتر، که نویسنده بزرگ اخلاق و طنزپرداز بود، برای نامیدن کار و هدف این گروه برگزیده شد. اعمال و رفتار غیر متعارف در این کلوپ شبانه موجب شکایت ساکنان اطراف آن شد. در نتیجه، در ۱۹۱۷ به اجبار تعطیل گردید.

از هنرمندان نامی این جنبش میتوان یوهانس بادر، جورج گرس، کورت شویترس، مارکس ارنست، من ری و مارسل دوشان را نام برد.

آرت دکو

آرت دکو مربوط به دنیای تزیینی و فاسد است. یعنی عصر طلایی۱۹۳۰-۱۹۲۰. این سبک، هنر انسان های نوکیسه ای است که از قبل جنگ جهانی اول به رفاه و پول های بادآورده رسیده اند. هنر طبقه مرفه مدپرست جدیدی است که در عین حال محافظه کار هستند. نماد فرهنگی طبقه رو به رشدی است که فهم هنر نوین، رادیکال و انقلابی برایش آسان نیست، ولی دوست دارد که امروزی باشد.

در عین حال معتقد است که هنر رسمی، تزیینات و طراحی صنعتی و طراحی به طور عام، لازم است با زمان حرکت کند و درس های بسیاری را از هنر نوین فراگیرد.
آرت دکو مشخصه ی دسته ای از هنرهای تزیینی دقیق و تولیدات صنعتی است، و قابلیت های کاربردی فراوان نیز دارد. بدین معنی که پوستر و تصویرسازی برای کتاب و طراحی لباس، به میزان زیادی در ربع اول قرن بیستم، از این شیوه تأثیر گرفته است. آرت دکو همچنین در زمینه نقاشی، طراحی، جواهرآلات، آثار فلزی و حتی وسایلی چون جاروبرقی و اتومبیل نیز مطرح می شود.

این هنر ، سبک غالب بین دو جنگ جهانی ۱۹۳۹ – ۱۹۱۷ است. برخلاف تأکید اصلی بر تزیینی بودن، در زمانی هویت خود را آشکار ساخت که بحران های اقتصادی و سیاسی و راه پیمایی های ناشی از گرسنگی و جنگ سیاسی بین کمونیسم و فاشیسم بر جهان حکم فرما بود.

هنری که تحت عنوان آرت دکو، طی سالهای ۱۹۲۰ مطرح شد، استحقاق توجه و تفکر بیشتری دارد، زیرا این هنر، به طور نیرومندانه، در زمان خود شکوفا شد، و نه تنها در فرانسه، که زادگاه اکثر شیوه های هنری مدرن است، بلکه در اکثر کشورهای اروپایی چون انگلستان و همچنین آمریکا و امریکای لاتین، به شکوفایی رسید. آرت دکو، هنری است غیر سیاسی که سازمان تبلیغاتی مشخص و معینی ندارد، همچنین هیچ تئوری محکم و سازمان یافته زیباشناختی برای حمایت از خود ندارد.

اکثر هنرمندان مطرح در سبک آرت دکو، در اوایل دهه ۱۸۸۰، متولد شده بودند و هنگام مطرح شدن این سبک، یعنی سال های ۱۹۱۸، هنرمندانی کاملاً شناخته شده بودند. بسیاری از آنها نقاشانی بودند که به وسیله جنگ ریشه کن شده و هیچ تابعیت ملی ویژه ای نداشتند.

این هنرمندان بخش مهمی از ارزش های زیباشناختی خود را در گذشته های دور یافتند و آن را در قالب و ساختار سنتی مطرح در سبک کلاسیک گنجاندند. علاوه بر ارزش های اخذ شده از گذشته، این افراد از هنر مدرن نیز غافل نماندند، بلکه معتقدند که اصولاً هنر لازم است که با زمان حرکت کند.
از هنرمندان معروف این سبک می توان یوژف چاکی، تامارا د لمپیکا و ریموند هود را نام برد.

تولید انبوه

اگرچه انقلاب صنعتی وسایل ابتدایی تولید و توزیع صنعت مد و فروش جزئی آن را جهت مصرف توده مردم فراهم کرد و از ۱۸۹۰ پوشاک حاضر و آماده زنانه در میان طبقات متوسط و کسانی که در بیرون از منزل کار می کردند محبوبیت یافت، اما پس از پایان جنگ جهانی اول بود که بازار پوشاک حاضر و آماده به شتاب واقعی خود دست پیدا کرد .

در جریان جنگ جهانی اول، کارخانجات پوشاک و تولیدی‌های کوچکی که پیش‌تر در برابر توسعه و گسترش عملیات خود در عرصه بازار بی ثبات پوشاک زنانه مقاومت کرده بودند، به منظور تولید یونیفورم‌های نظامی استاندارد استفاده شدند. آنها در روند این ماجرا فناوری‌های جدید را به کار گرفتند، شیوه های موجود را اصلاح کردند و بهبود بخشیدند، ظرفیت های تولید خود را افزایش دادند، به صنایع باثبات‌تر و مؤثرتری تبدیل، و در مجموع، از وضعیت بهتری برخوردار شدند تا برای جهان پس از جنگ، پوشاک حاضر و آماده قابل تهیه و باکیفیتی فراهم کنند .

بازار برای پذیرش چنین پیشرفتهایی کاملاً آماده بود هزینه های زندگی پایین و شمار کارگران حقوق بگیر افزایش یافته بود و زنان، تاحد پیش پا افتاده ای از آزادی های نوظهور خود در محل کار یا اوقات فراغتشان بهره مند می شدند. انتشار مجلات مختص زنان با مسائلی در زمینه سلامتی، زیبایی و مد رونق یافت و تمایل افراد را به سبک‌های تازه و قابل تهیه برانگیخت.

این صنعت سراسر جدید که به تهیه و تولید پوشاک حاضروآماده مد روز در تمام سطوح بازار اختصاص یافته بود، توانسته بود از این جریان سود لازم را کسب کند. کار برخی طراحان مد و لباس، که در گذشته صرفاً به شخصی دوزی لباس برای افراد محدود بود، اینک در قالب پوشاک حاضر و آماده، تنوع می یافت. بانوان طبقات مرفه و متوسط می‌توانستند با مراجعه به قسمت پوشاک حاضر و آماده فروشگاه های بزرگ، اجناس حاضر و آماده را با قیمت های نسبتاً مناسب مستقیماً از خود تولید کنندگان تهیه کنند. اگرچه اکنون جامه های مد روز و رایج با قیمت های متنوع از منابع گوناگون در دسترس هستند.

فروشگاه های زنجیره ای صاحب نام و مراکز عمده فروشی، نمونه اصلی جامه ها و الگوهای اولیه را مستقیماً از سالن های طراحی مد و لباس، با هدف کپی برداری از آنها می خریدند. دیگران نیز در چنین رقابتی که بی اندازه نیازمند تخصص و تبحر بود، در سالن ها حاضر می شدند، طراحی ها را به خاطر می سپردند و طرحی را که آماده کپی کردن بود می کشیدند. علاوه بر این، انتشار مجلات تخصصی اهل فن در این دوره به یکباره رونق یافت.

محصولات کارخانه ای پوشاک حاضر و آماده، نه جایگزین استفاده از البسه دستدوز با قیمت های ناچیز و بهره کشی استثمارگرانه و نفرت انگیز از قشر زحمت کش شد، و نه مانع وجود بازار پوشاک خانگی برای اکثریت قابل توجهی که خرید پوشاک حاضر و آماده فراتر از وسع مالی شان به شمار می رفت.

با وجود این، قیمت های رو به کاهش ماشین های خیاطی خانگی، توزیع الگوهای کاغذی باب روز و امکان و سهولتی که در زمینه کپی برداری از مدل های جدید فراهم آمد، همگی سبب شدند مد، که در آغاز قرن تنها حق انحصاری اقلیتی محدود به شمار می رفت، کم وبیش به لذتی در دسترس برای همگان تبدیل شود.
از هنرمندان این عرصه می توان درتا، ویندزمور، دورویل و فروشگاه هادسون را نام برد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
بستن
ورود
بستن
سبد خرید (0)

هیچ محصولی در سبد خرید نیست. هیچ محصولی در سبد خرید نیست.





fa_IRPersian