مارتین اسکورسیزی یکی از بزرگترین کارگردانان در قید حیات است. عمده شهرت فیلمهای او بخاطر ارائه تصاویر تلخ و خشونتآمیز است. بسیاری از ساختههای او مانند «رفتگان» و «راننده تاکسی» از مشهورترین فیلمهای تاریخ سینما هستند. اما اسکورسیزی به عنوان شخصی علاقهمند به مد و فشن، نگاهی شگفتانگیزی به سبک ایتالیایی آمریکایی در فیلمهای خود دارد.
یکی از لذتهای منحصر به فرد تماشای فیلم «رفقای خوب» اسکورسیزی، نگاه کردن به استایل لباسهای مردانه در این فیلم برنده اسکار است. سبک لباسهای ری لیلوتا در سکانسی از فیلم، زمانی که بیرون یک رستوران ایستاده و در حال سیگار کشیدن است با کفشهای منگولهای چرمی و یک کت و شلوار تنگ از جنس چرم کوسه همراه با ژاکت یقه باز، نمایانگر سبکی الگو گرفته از لباسهای مردانه دهه ۶۰ و دوران گروه RatPack است.
استایل شخصیتهای اسکورسیزی تنها متعلق به یک دوره زمانی نبودند. نحوه لباس پوشیدن آنها (درست مانند نحوه صحبت کردنشان) اغلب راهنمای درک و شناخت کلی آنها است.
به طور مثال برای فیلم «مرد ایرلندی»، جدیدترین اثر جنایی کارگردان که در پنج روز اول پخش در نتفلیکس رکورد ۱۷.۱ میلیون بیننده را به خود اختصاص داد، جو پشی، رئیس مافیا در دهه ۱۹۷۰، کت و شلوار داپر و لباسی با طرح یقه «کاپو» به تن دارد که بر اساس خاطرهای که اسکورسیزی از یک همسایه قدیمی خود داشته، طراحی شده است. (اسکورسیزی یک بار در مصاحبهای اشاره می کند که آن طرح خاص پیراهن، نشان یک “عضو اصلی” از خانواده مافیا بوده است.)
اسکورسیزی از همان ابتدای کار خود تا به اکنون، بیش از پنج دهه است که در کارهای خود از ترکیب سبک خاص خود با اصالت و هویت استفاده میکند.
به طور مثال در شروع فیلم کمدی “این فقط تو نیستی، موری!” برنده جایزه فیلم دانشجویی ۱۹۶۴، که به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده است، قهرمان داستان مستقیماً با دوربین در مورد لباس و سلیقه شیکپوشی خود صحبت میکند. او برچسب قیمت تک به تک لباسها را علامت میزند.
با چرخش دوربین به سمت بالا و رو به صورتش میگوید «این کراوات را میبینید؟ ۲۰ دلاره! ».
سندی پاول، طراح صحنه و لباس و برنده چند جایزه اسکار که اولین بار در سال ۲۰۲۲ با اسکورسیزی در درام انتقام جویانه «دار و دسته نیویورکی» همکاری کرد، در ایمیلی نوشته بود:
از همان اوایل هم مشخص بود که مارتین دانش بالایی در تاریخ مد دارد. چشمانی تیزبین به جزئیات و یک حافظه باورنکردنی. بسیاری از کارگردانان نمیتوانند تفاوت عرض آستین کت مردانه از سال ۱۸۳۰ را در مقایسه با مدل های سال ۱۸۵۰ تشخیص دهند!»
اسکورسیزی به کمد لباس خود که توجه به نوع خاصی از سلیقه شخصی او دارد، بسیار افتخار میکند. این کارگردان ۷۷ ساله، سالها از فروشگاه بزرگ نیویورکی بارنیز خرید میکرد. آنها اولین مجموعه ارائه دهنده برندهای لوکس بودند، به طور مثال اسکورسیزی مجموعه شلوار جین برند جورجیو آرمانی را از آنها خریداری میکرد.
او با گذشت زمان به کت و شلوارهای طراحانی مانند Battistoni، Berluti یا Anderson & Shepperd علاقهمند شد که با کراوات و اکسسوری و زیور آلاتی، مانند زنجیر ساعت ست میکرد.
خانواده اسکورسیزی نقش مهمی در انتخاب این سبک و استایل خاص در فیلمهای او ایفا میکردند. هر دو والدین او نسل اول از آمریکاییهای سیسیلی بودند که در حوزه پوشاک شهر نیویورک، که قلب پوشاک در ایالات متحده بود، کار میکردند.
با توجه به تقسیم کار جنسیتی در آن دوران، پدرش چارلز پرسکار بود و مادرش، کاترین، به عنوان خیاط کار میکرد. سالها بعد آنها برای طراحی لباس فیلم های «رفقای خوب» و «عصر معصومیت» که در سال ۱۹۹۳ برنده جایزه اسکار طراحی لباس شدند، مشاوره دادند.
خانواده اسکورسیزی در محله Lower East Side (لوور ایست ساید) واقع در ایتالیای کوچک Little Italy زندگی میکردند. هرچند در این محله بهترین قنادی و نانواییهای ایتالیایی قدیم قرار داشت و مرکز سس قرمز در جهان بود، اما این جامعه خشن و منزوی، به باند بازی و گانگسترهایش شهرت داشتند.
محله دوران کودکی اسکورسیزی الهام بخش فیلم موفق “خیابانهای پایین شهر” در سال ۱۹۷۳ بود. او عادت داشت بر روی پلههای اضطراری یا پشت بام ساختمانشان مینشست و به خیابانهای شلوغ خیره میشد، جایی که مجموعه ای از طبقه کارگر آمریکاییهای ایتالیاییتبار، بچههای خیابانی و اعضای باشگاههای اجتماعی با کت و شلوارهای سفارشی پر رنگ را میدید که با پوشیدن کفشهای براق و جواهرات، ثروت خود را در معرض نمایش قرار میدادند.
سارا سی برد، تاریخدان و آرشیوشناس مدو فشن، درباره فیلم «خیاباهای پایین شهر» گفت:
« این فیلم فراتر هر از آن چیزی است که تا کنون دیدهاید و مفاهیم اغراق آمیزی از مردسالاری، قدرت و کت و شلوارهایی را ارائه میدهد که توسط یک خیاط بسیار ماهر دوخته شدهاند. »
در سال ۱۹۷۴، اسکورسیزی با موفقیت اولین فیلم استودیویی خود به نام “آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند” را ساخت، این در حالی بود که پیشنهاد کارگردانی یک فیلم مستند درباره ایتالیاییها را داشت.
این مستند بخشی از یک مجموعه تلویزیونی برنامهریزی شده درباره موضوعات قومی و نژادپرستی بود. اسکورسیزی به جای اتخاذ یک رویکرد مرسوم (کاوش در فیلمهای آرشیوی برای داستانهای معمولی و استخدام یک راوی برای ارائه متن بر روی تصویر)، تصمیم گرفت فیلمی درباره والدینش به نام “هویت ایتالیایی آمریکایی” بسازد.
به گفته اسکورسیزی ترکیب این دو کلمه به معنای اتصال دو جهان بوده است. بر روی معرفی عنوان فیلم، اسکورسیزی از یک قطعه زنده موسیقی رقص محلی ایتالیایی به نام تارانتلا استفاده کرد.
فیلم مستند سینمایی «هویت ایتالیایی آمریکایی» که یکی از فیلمهای مجموعه «Scorsese Shorts» اسکورسیزی بود توسط گروهی کوچک طی دو روز در خانه کودکی کارگردان واقع در خیابان الیزابت فیلمبرداری شد.
در این فیلم والدین او، در دهه ۶۰ خود، لباسهایی مدرن و امروزی به تن دارند: چارلز یک پیراهن راه راه رنگارنگ با شلواری تیره و کاترین با موهای خاکستری، یک لباس بدون آستین صورتی پوشیده است.
مخاطبان با داستانهای خانوادگی و آداب و رسوم قدیمی ایتالیا آشنا میشوند و همچنین در مورد زندگی اجارهنشینی و اینکه چگونه والدین اسکورسیزی دوخت لباس را متوقف کردند، صحبت میشود.
پاول، طراح صحنه و لباس، که در هفت فیلم سینمایی با اسکورسیزی کار کرده است، میگوید:
«سبک و هوشی که اسکورسیزی دارد به او کمک کرده تا فیلمساز بهتری شود»
به طور مثال، یکی از اولین کارهایی که اسکورسیزی هنگام ورود یک بازیگر با لباس جدید به صحنه فیلمبرداری انجام میدهد، لمس لباس آنها است. او مانند یک خیاط اندازه و تناسب لباسها را بررسی میکند.
اصالت اولیه
اسکورسیزی بارها گفته است که “هویت ایتالیایی آمریکایی” به دلیل سبک رها و آزاد کارگردانی، بهترین فیلمی است که او ساخته است. بلافاصله پس از پخش این مستند در یک ایستگاه عمومی محلی در نیویورک، اسکورسیزی شروع به ساخت یک سری از جسورانهترین و هیجان انگیزترین کارها در حرفه خود کرد.
او مانند یک طراح آوانگارد که لباسهای سنتی را احیا میکند، تصمیم گرفت تا تمام پیشفرضها را درمورد اینکه یک فیلم باید شبیه آن باشد را تغییر دهد و تکنیکهای دوربین و تدوینهای مختلفی را آزمایش کرد که لحن و بافت بصری جدیدی به فیلمها میداد. اغلب فیلمها شخصیتهایی مشکلساز و غیر قابل کنترل دارند.
اولین فیلم، «راننده تاکسی» بود، که نسخه جدیدی از «یادداشتهای زیر زمینی» داستایوفسکی بود که در سال ۱۹۷۶، جایزه نخل طلای کن را دریافت کرد.
پس از آن فیلم “گاو خشمگین”، زندگینامه بوکسور میان وزن، جیک لا موتا Jake La Motta و خاطرات تلخ او در دوران قهرمانیاش بود، که اسکار بهترین بازیگر مرد را برای رابرت دنیرو به ارمغان آورد.
در فیلم «گاو خشمگین» لباسها، بازتابی از سلیقه شخصی کارگردان است. لاموتا مشتزن، بیرون از رینگ همواره تی شرتهای سفید راه راه و شلوارهای پیلهدار میپوشد.
اما تمرکز استایل لباس بر روی همسر دوم مبارز ویکی«ستاره ۱۹۵۶» است، زمانی که لاموتا او را در یک استخر عمومی در حالی که یک مایو یک تکه به تن دارد، ملاقات میکند و قبل از اینکه همه چیز خراب شود، یک جشن عروسی بر روی پشت بام درایتالیای کوچک برگزارمیکنند، که دقیقا شبیه مهمانی عروسی والدین اسکورسیزی بوده است.
برای اسکورسیزی، اصالت همیشه بیش از هر چیز دیگری ارزشمند است. به نوشته کنت جونز منتقد:
“ این اصالت است که فیلمهای او را بسیار خاص میکند. ما سالها فیلمهای خوبی مانند «اشک شهر» را میدیدیم که تصویری بسیار اغراق شده و غیر واقعی از جامعه ایتالیاییهای آمریکایی را نشان میدهد و یک سال بعد با دیدن فیلمهای «پدر خوانده» و «خیابانهای پایین شهر» شوکه شدم. نمایش حقیقیت تجربه زندگی، اجتماع مردم، نحوه معاشرت آنان، این فیلمها را تبدیل به آثاری معروف و ماندگار کرد.”