برخی از انگیزههایی که از نگاه روانشناسی در ارتباط با پوشش مطرح میشود در این مطلب آورده شده است.
شیوه پوشش فرد، جز حس ذائقه میتوان حواس چهارگانه دیگر را تحت تأثیر قرار دهد. نخست حس بینایی که مهمترین حس در این زمینه است، دوم شنوایی (مثلاً صدای جیرجیر کفش یا لباسی که از جنس خاصی باشد و صدا بدهد جاذبه ایجاد میکند)، سوم بویایی (مثلاً بوی عطر یا بوی لباس چرم)، و چهارم حس لامسه است که در تماس پوست آدمی با لباس دخیل است.
فطرت زیباییدوستی و زیباییخواهی آدمی هم با مدگرایی تحریک میشود و از اینرو همواره شلختگی و ژولیدگی نکوهش شده است. خودآرایی نشانه سلامت روان است و شلختگی نشانه بیماری روانی.
از علائمی که برای افسردگی ذکر میشود یکی آن است که فرد فکر میکند دیگر جذابیت گذشته را ندارد یا به پوشش خود بیاعتناست.
مسئله بعدی خوشایندی یا ناخوشایندی لباس، یعنی مطلوب بودن یا نامطلوب بودن آن است. لباس خوشایند و مطلوب فرد را شبیه به عوالم بالا میکند و لباس ناخوشایند و نامطلوب او را شبیه به موجودات خسیس و پست میکند.
برخی از انگیزههایی که از نگاه روانشناسی در ارتباط با پوشش مطرح میشود عبارتاند از:
نیاز انسانها به زیبایی و خودنمایی:
تنوعطلبی، نوگرایی و قالبشکنی: آدمی دوست دارد ساختارشکن باشد؛ بهویژه در سن نوجوانی و جوانی، و جوانان دوست دارند خلاف رسم و رسوم پدر و مادر و جامعه لباس بپوشند و دیده شوند.
همانندسازی: در مکتب تحلیلگری فروید و برخی روانشناسان دیگر، مسئلۀ همانندسازی مطرح است که یک فرایند ناهشیار است که فرد در جریان آن، الگوها، رفتارها وچهارچوبهای غالب خانوادگی و محیطی را به خود میگیرد.
رقابت و چشموهمچشمی با دیگران:
گروهگرایی و ترس از گروه ستیزی: هرکسی که در یک گروه زندگی میکند نباید خلاف هنجارهای گروه رفتار کند. مثلاً اگر پسر یا دختری خلاف گروه مدرسه لباس بپوشد مورد تمسخر قرار میگیرد و طرد میشود و ناچار میشود که مثل بقیه لباس بپوشد.
تفوقطلبی: آدمی همواره دوست دارد بهتر و برتر از بقیه باشد. دانشآموزان دوست دارند در مدرسه بهترین معدل را داشته باشند. این حس در برخی افراد خیلی قوی است و حتی دوست ندارند خود را دوم ببینند و شعارشان این است که یا همیشه باید اول باشند و یا بمیرند! برای اینها باید بهترین لباس و مد مهیا شود. اینها، بخصوص ثروتمندانشان، برتری خود را به رخ بقیه میکشند. هرچند ثروتمندان و بالانشینهایی هم هستند که سادهزیست و سادهپوش هستند.
نتیجه آنکه ما با لباس به خودمان هویت میدهیم و از لباسمان هویت میگیریم و این در حالی است که بسیاری از ما دوست نداریم با تکیه بر لباسمان ایرانی جلوه کنیم. البته مطابق یک آمار موثق، رتبۀ ایرانیان در تظاهر به غیر ایرانی بودن در جایی مثل آمریکا که جامعۀ آزادی دارد، نسبت به ملیتهای دیگر پایینتر است و این خود جای امیدواری است. جالب است که در این زمینه فیلیپینیها رتبه اول را دارند. آنها با اینکه کمترین شباهت را به اروپاییها دارند ولی وانمود میکنند که اروپاییاند. ایرانیهای کمی هستند که مثلاً خودشان را ژرمنی اصیل میدانند. آلمانیها نسبت به همه ملیتهای دیگر دنیا آنگونه که مینمایند هستند و خودشان را همانطور که هستند معرفی میکنند.