آن بوردا بنیانگذار و سرآغاز
نام بوردا را نمیتوان از بنیانگذارش، آن بوردا جدا کرد. آنا مگدالنا لیمینگر متولد ۸ ژوئیه سال ۱۹۰۹ در یکی از شهرهای کوچک آلمان بود. چون به یک شعر کودکانه با نام “Annchen from Trau” علاقه داشت پدر و مادرش او را آن صدا می کردند. خانم آن همیشه در بین اطرافیانش به خوش پوشی و خوش سلیقگی معروف بود. رشته تحصیلیش تجارت بود و بعد از تمام شدن درسش با فرانتس بوردا صاحب یک چاپخانهی کوچک کتاب ازدواج کرد. اما خانم آن بوردا کسی نبود که در خانه بماند، او پر از ایدههای هنری بود. خانم آن عقیده داشت: “اگر نمیتوانی از لباسهای دیور بخری و بپوشی با سوزن نخ و پارچه خودت در خانه دست به کار شو.”
او بعد از به دنیا آوردن سه پسرش، با پشت سر گذاشتن دو جنگ جهانی، به سمت رویاهای خودش رفت. خانم آن بوردا با اینکه مادری موفق بود به خاطر خیانتی که از همسرش دید کمی سرخورده شد. اما این موضوع باعث نشد که رویاهایش را فراموش کند. او با فکری که در سرش داشت تبدیل به یک زن موفق شد. در سال ۱۹۴۹ و در ۴۰ سالگی، مدیریت چاپخانهی شوهرش را به عهده گرفت؛ یک چاپخانه نمور و دود گرفته باقی مانده از روزهای سیاه جنگ جهانی.
پایان جنگ جهانی و آغاز کار بوردا
خانم آن زنی بود که همیشه به آراستگی اهمیت می داد؛ چه این آراستگی مربوط به ظاهرش بود و چه مربوط به محل زندگیش. وقتی پا به دفتر کار شوهرش گذاشت با دکوراسیونی که برای آنجا درست کرد، آنجا را هم تبدیل به مکانی در خور تحسین کرد. کار کردن در آن روزها کار سادهای نبود. آلمان به تازگی از جنگ رهایی یافته بود و مردم سرخورده و غمگین بودند. لباسها یا خاکستری بود یا آنقدر کثیف بود که دل را آزار میداد. او فکر میکرد زنان با این لباسها نمیتوانند احساس زنانگی داشته باشند و برای آنها فکر اساسی کرد. لباس آماده برای فروش بسیار کم و گرانقیمت بود، اما خرید پارچه مقرون به صرفه بود. در آن سالها آلمان تازه داشت دوباره به سمت صنعتی شدن حرکت میکرد. همهی این عوامل خانم آن را در رسیدن به اهدافش مصممتر کرد.
فرصت شروع دوباره به مردم غمگینی که میخواستند سالهای تلخ جنگ را فراموش کنند مانند استشمام عطر قهوهی تازه بود. به نظر میرسید اگر قدرت، اراده، انرژی و میل به خلق و نوآوری وجود داشته باشد، رویاهای شگفتانگیز میتوانند به واقعیت تبدیل شوند. نگاهها که به مجلات پرزرق و برق آمریکایی میافتاد با مدلها و لباسهای اسرافگونه، زنان آلمانی را هم در پی داشتن چنین استایلی برمیانگیخت. در آن سالها خانم آن فهمید که چگونه دنیای آرزوهای زنان کشورش را به واقعیت تبدیل کند.
ذهنهای خلاق به کمک بوردا آمدند
دوستان خانم آن همیشه در مورد استایل و سبک لباس خود از او سوالات زیادی میکردند. در همین زمان بود که خانم آن تصمیم گرفت با چاپ یک مجله در زمینه مد به سوالات دوستانش جواب بدهد. خانم آن میگوید: “من از خیاطی چیزی نمیدانستم اما میدانستم که فقط یک خیاط ماهر میتواند الگو خلق کند.” به همین دلیل از لیلو دورشنابل Lilo Dürschnabel ، جوانی خیاط از اوفنبورگ برای همکاری دعوت کرد. لیلو هم تا زمان بازنشستگی در کنار مجله بوردا وفادار باقی ماند. بعد از آن از گانتر کریگر Gunther Krieger به عنوان الگوساز از آکادمی هنر اشتوتگارت دعوت کرد و او را به سمت گرافیست منصوب کرد. خانم آن دربارهی گانتر کریگر میگوید: «او الگوهای شگفانگیزی را ایجاد کرد، حتی یک چرخ مخصوص برای انتقال الگوها به پارچه اختراع کرد که آن را ثبت کردیم.»
مد بوردا از سال ۱۹۵۰ به چاپ رسید
در کنار گرافیست الگو و خیاط، دو زن متخصص نساجی و یک گرافیست برای چاپ مجله که او را از همسرش گرفته بود و همچنین یک منشی به مجله آورد. خانم آن میگوید: «افراد باهوش آمدند و ایدههای خوبی با خود آوردند.» اولین شماره مجله در سال ۱۹۵۰ منتشر شد. اول قرار بود به نام Favorit منتشر شود. اما قبل از خانم آن انتشارات دیگری این نام را برای مجله خود برداشت. خانم آن در فرصت کمی که برای چاپ مجله داشت انتخاب محدودی برای نام داشت که در آخر ناگزیر Burda moden را برگزید.
ایده انتشار یک مجله مد به همراه الگو از لباسهای شیک و مد روز زنانه کاری بسیار سودآور بود. اولین تیراژ چاپ مجله حدود ۱۰۰ هزار نسخه بود. بعد از گذشت ۱۵ سال تیراژ فقط در آلمان به یک میلیون نسخه رسید. چیزی نگذشت که نسخههای مجله بوردا به انگیزهای برای زنان و دختران جوان برای دوختن لباس خودشان تبدیل شد. با استفاده از مجله بوردا زنان میتوانستند مدلهای به روز را در خانه و با الگوهایی که مجله ارائه میداد برای خود بدوزند.
مقصد بوردا تنها آلمان نبود
آلمان برای خانم آن ایستگاه آخر نبود بلکه او کارش را روزبهروز ارتقا بخشید. بعد از مدتی مجله او در شهرهایی مانند نیویورک و منهتن بوتیکهای کوچکی افتتاح کرد. قصد او از داشتن بوتیک این بود که مدلهایش را به تن مشتریانش امتحان کند. نمایشهای مدی که بوردا برگزار کرد باز هم به شهرتش اضافه کرد و روند انتشارش را افزایش داد. خانم آن بوردا اولویت را در راحتی مدلها قرار داده بود و بعد از آن به شیک بودن اهمیت میداد. اما با همه اینها مدلهایش به صورتی بود که نظر مشتریانش را در هنگام ورق زدن مجله، به شیک بودن جلب میکرد.
بعد از مدتی مجله Burda Moden به بزرگترین مجله مدل لباس در جهان تبدیل شد. بوردا فروشگاههایی افتتاح کرد که در آنها علاوه بر مدل لباس، پارچههایش هم موجود بود و مشتریان میتوانستند مدلها را به همراه پارچههایی که در مجله بود انتخاب و خریداری کنند. در این فروشگاهها شمارههای گذشته مجله هم در دسترس بود.
مجلات گوناگونی از بوردا در سراسر دنیا
با بزرگ شدن مجله، چاپخانه کوچک خانوادگی دیگر یک چاپخانه کوچک نبود. حالا دیگر به یک چاپخانه بزرگ که زبانزد جهان بود تبدیل شده بود. در کنار آن مجله دیگری به نام Burda International هم به خانواده بوردا اضافه شد. این مجله در زمینه آشپزی فعالیت میکرد. اما داستان در همین جا متوقف نشد و این شروع ماجرای بوردا بود. در کنار مجلات مد و آشپزی مجلههای دیگری به نامهای “آنا” “Anna” کارینا “Karina” و ورنا “Verena” هم به جمع دوستانه آنها اضافه شدند. در این مجلات آموزشهای گستردهای در زمینهی بافندگی و انواع تزیینات مانند درخت کریسمس، همچنین درست کردن اسباب بازی و عروسک در خانه داده میشد. در لابهلای صفحات آن به موضوعاتی مانند گلدوزی، سوزندوزی، دکوراسیون داخلی، باغداری، کاشت سبزیجات در منزل هم پرداخته میشد. جالبی ماجرا این است که این مجله دیگر تنها متعلق به زنان نبود بلکه کل خانواده برای زمان فراغت خود میتوانستند از آن استفاده کنند. مردان یکی از مشتریان پروپا قرص این مجله شده بودند.
زندگی واقعی یا افسانه خیالی؟
کارل لاگرفلد دربارهی آن بوردا میگفت: «او در فشن پیشتاز نبود اما زنی بود که برای عصر و زمان خود اتفاقات بزرگی رقم زد.»
مجلات مد بوردا به روز نبود. اگر کسی میخواست به روز باشد باید ۴ بار در سال کمد خود را تغییر میداد. او بیشتر به دنبال صرفه اقتصادی برای خانوادهها بود. اما برای اینکه از دنیای مد هم عقب نماند، جدیدترین طرحها را از زوریخ، فلورانس، برلین و پاریس در اتاقی جمع میکرد. روی آنها طرحها را امتحان میکرد و بهترینشان را برای ساخت الگو انتخاب میکرد. در زمان چاپ مجله میگفت: «خانمها این سبک Burda Moden است.»
در نگاه اول زندگی او شاید شبیه به افسانه باشد. دختری از یک خانواده ساده که تبدیل به یک کارآفرین مشهور در صنعت مد شده است. اما آیا واقعاً زندگی آن به همین راحتی پیش رفت؟ نه اینطور نیست! در زندگی او هیچ پریای با عصای جادویی برای کمک وجود نداشت که سیندرلا را به یک شاهزاده خانم تبدیل کند. موفقیت روزافزون او تنها به لطف سختکوشی، پشتکار و فداکاریش امکانپذیر شد. او واژهی “من میخواهم” را محقق کرد.
این کلمات از کودکی شعار او بود و آنچه را میخواست به دست آورد. دولت آلمان بعد از سالهای جنگ خیلی از موفقیت خود را در زمینه اقتصادی مرهون زحمات آن بوردا میداند. به همین دلیل نام او را “معجزه اقتصادی آلمان” گذاشتهاند. اقتصادی که معلوم نبود تا چند سال باید سختی میکشید تا سرپا شود با فکر بکر و تازهی او سرپا شد.
آن بوردا در سال ۲۰۰۵ در حالی که ۴ سال مانده بود به ۱۰۰ سالگی برسد از دنیا رفت. میراث بوردا و راه طولانی او اکنون به دست وراثش یعنی پسرانش سپرده شده است.