بررسی اهمیت عکاسی فشن و حضورش در حوزهی فشن ژورنالیسم، موضوعیست که مطلب حاضر به آن میپردازد. موضوعاتی که در این مطلب به آن پرداختهایم؛ تعریفی از فشن ژورنالیسم، نقش عکاسی فشن در فشن ژورنالیسم و معرفی یکی از عکاسان و فشن ژورنالیستهای معروف “Simbarashe Cha” است. برای آشنایی با حرفه و شغل فشن ژورنالیسم از نگاه یک متخصص همراه ما باشید.
فشن ژورنالیسم چیست؟
فشن ژورنالیسم یا روزنامهنگاری مد، یکی از مؤلفههای رسانهی مد با تمرکز بر نویسندگی و عکاسی خبری است. روزنامهنگاران مد در مورد رویدادها و ترندهای مد مینویسند و آنها را نقد میکنند؛ همچنین روابط خود را با ترندها و طراحان گسترش میدهند و حفظ می کنند.
فشن ژورنالیسم فرآیند تحقیق و گزارش در مورد داستان و اخبار مد است. به عنوان یک روزنامهنگار مد میتوانید برای یک مجله، روزنامه یا وبلاگ بنویسید. همچنین میتوانید محتوای ویدیویی را برای بخشهای تلویزیون، کانالهای YouTube یا محتوای صوتی را برای پادکستها ارائه وتولید کنید.
نقش عکاسی فشن در فشن ژورنالیسم
عکاسی فشن که جایگزین تصویرسازی مد در دههی 1900 شد؛ شکلی از فتوژورنالیسم یا عکاسی خبری است که در فشن ژورنالیسم مورد استفاده قرار میگیرد.
فشن فتوگرافی یا عکاسی فشن شاخهای از فشن کامینوکیشن (Fashion Communication) است. عکاسی فشن، نقطهی تماس برندها با مخاطب را شکل میدهد که در فرهنگ مد جهانی و صنعت، نقش مهمی دارد و سهم بالایی از آگاهی عمومی نسبت به فشن را به خود اختصاص میدهد. در واقع ذهنیت ما از مد، نه از خود فشن بلکه از طریق عکاسی مد و انتشار آن شکل میگیرد.
انواع عکاسی فشن شامل عکاسی کالای لوکس، عکاسی رانوی، عکاسی ادیتوریال، عکاسی برای لوکبوک، عکاسی کاتالوگ، عکاسی مد خیابانی و بسیاری موارد دیگر میشود.
Simbarashe Cha، عکاس فشن خیابانی
Simbarashe عکاس فشن بینالمللی و نویسندهی فشن است. او با نشریاتی چون نیویورک تایمز و ووگ همکاری دارد. شیوهی روایت و قصهگویی او از هفتههای مد که تحت تأثیر تجربیات و فرهنگ اوست باعث شده تا برندهای لوکس در کمپینهای خود از هنر او بهره ببرند.
در این مطلب با طرز فکر و نحوهی کار او آشنا خواهیم شد.
داستان سرایی در عکاسی فشن
داستانسرایی و قصهگویی در کمپین برندها مدتیست که به یک ترند تبدیل شده است. گاهی از دیدن مجموعهی تصاویر یک برند جهانی شگفتزده میشویم و گاهی برایمان نامفهوم و غیرقابل درک میشود.
چه چیزی این روند را متمایز میکند؟ آیا همهی آنها موفقیتآمیز هستند؟
“همیشه تلاش میکنم که داستانی را نقل کنم؛ اما نمیدانم موفق هستم یا نه. اول به آن فکر میکنم، چه چیزی توجه من را به خود جلب کرده است؟ آیا میتوانم راهی پیدا کنم که آن را جذابتر نشان بدهم؟ و در نهایت امیدوارم که بتوانم عکسی بگیرم که برای مخاطب هم جذاب باشد” او در ادامه افزود:
“من تمام مدت، صبحها و شبها در نیویورک قدم میزدم و عکاسی پرتره از مردم انجام میدادم. به نظرم این بهترین راه برای آموزشم بود. همان موقع شروع به نوشتن بلاگ هم کردم که چطور پرتره بگیریم .فکر میکنم اهالی فشن عکسهای پرترهی من را دیدند و درخواست همکاری برای من ارسال کردند.”
اما شیوههای یکسان همیشه جواب یکسانی نمیدهد. ممکن است داستانی برای یک برند کار کند اما برای برند دیگر نامأنوس و خطرناک به نظر برسد. در طی بیست سال گذشته نحوهی انتشار، بسیار تغییر کرده است.در گذشته پیش از انتشار یک کتاب ، ویراستار ادبی بارها و بارها متن را بازبینی میکرد؛ اما در حال حاضر شما میتوانید بلافاصله بنویسید و منتشر کنید و کنترلی بر کیفیت آن وجود ندارد. در زمانی زندگی میکنیم که همه فکر میکنند میدانند چگونه داستانی را منتشر کنند، اما چطور میتوان کیفیت قصهگویی را افزایش داد؟
“فکر میکنم برندها باید روی مراحل تولید ایده سرمایهگذاری بیشتری داشته باشند؛ منابع کافی به افراد خلاق بدهند تا انواع داستانهایی را که میخواهند بگویند. به نظر من، آنها باید به ایدهپردازان اجازه بدهند که داستان بگویند؛ زیرا اتفاقی که امروزه میافتد همین است. یک برند میتواند من را برای فیلمبرداری از چیزی وارد پروژه کند و من ایدهای برای یک داستان دارم؛ اما چیزی که در نهایت فیلمبرداری میکنیم هیچ شباهتی به آن ایده ندارد. داستان این است؛ همه می خواهند در حریم امن قدم بگذارند و کمتر ریسک کنند. فکر میکنم این موضوع بیشتر به این دلیل اتفاق میافتد که کنترل کیفیت یا منابع کافی وجود ندارد.”
چطور عكسهایتان را به یک مجموعه داستان تبدیل میکنید؟
“من حتی اگر دوربین نداشته باشم؛ همیشه طوری فکر میکنم و به دنیا نگاه میکنم که انگار دوربین دارم. حقیقتا همیشه به سینما فکر می کنم. همیشه به فیلم فکر میکنم. وقتی به هفتهی مد میروم؛ با اینکه در حال عکاسی هستم؛ اما همچنان به سینما فکر میکنم.” او تکنیک خود را اینطور شرح داد:
“من دنیا را خیلی خاص میبینم. عکسهای من، ثبت لحظهای از حرکت هستند. وقتی در پایان هفتهی مد استوری اینستاگرامم را درست میکنم؛ همهی عکسها را کنار هم میگذارم و برایشان قصهای میسازم. همیشه سعی میکنم که نوعی حرکت از یک عکس به عکس دیگر وجود داشته باشد؛ چون به نظرم این روش درست است و البته که از گرفتن یک ویدیو خیلی سختتر است. چون در ویدئو همه چیز در حال حرکت است. مردم در حال حرکتند. به نظرم ساختن حرکت از یک مکان به مکان دیگر یا لحظه ای به لحظهی دیگر از طریق مجموعه ای از تصاویر، خیلی جالب است. برای من این کار به همان شیوهی ساخت ویدیو، اما با یک فرآیند متفاوت، کار میکند. در حقیقت توانایی گرفتن یک مجموعه عکس که ممکن است از یک شخص و یا حتی در یک موقعیت نباشد”.
عکاسان کمتر به نوشتن علاقه نشان میدهند. آنها معمولا سعی میکنند ایدهها و مهارت خود را در تصویر نمایش دهند؛ اما Simbarache دستی هم در نوشتن دارد. او برای مجموعه عکسهای هفتههای مد خود، معمولا یادداشتی نیز مینویسد.
“من عاشق نوشتن هستم. از وقتی شروع به یادگیری عکاسی کردم؛ نوشتن بلاگ را هم شروع کردم. بیشتر از این که عکاسی کنم؛ مینوشتم. چون تلاش میکردم توضیح بدهم که چطورعکاسی را یاد بگیریم. نوشتن برای من مهم است. این شانس را به من میدهد که کارم را شرح بدهم؛ در حالی که برای عکاسان دیگر این امکان وجود ندارد چون آنها در مورد کارشان نمینویسند.
وقتی به عکس به عنوان یک اثر هنری نگاه میکنید؛ در جایگاه یک هنرمند دوست دارید بدانید مخاطبتان در مورد آن اثر چه فکری میکند و چه چیزهایی را در سر میپروراند.
اما وقتی به عنوان عکاس، به خصوص در هفتههای مد، به عکاسی خبری میپردازید؛ فرد دیگری در مورد آن عکس مینویسد. این موضوع برای من حس خوبی نداشت؛ چون نویسنده یا سردبیر خبری از حقیقت عکس ندارد و نمیداند که چرا این عکس گرفته شده است.
این شانس به من داده شد تا در مورد عکسم توضیح بدهم. آنچه که در این هفته دیدم؛ چیزهایی که دوست داشتم و دلیل آن را شرح دهم .اینجا، جای خاصی است که میتوانم در آن حضور داشته باشم و از داشتن این شانس خوشحالم.”
در مجموعه عکسهای Simbarashe، به حرکت و ارتباط بدن با محیط بسیار توجه شده است. او این دید را تحت تأثیر علاقهاش به فیلمسازی و رقص میداند. در سال 2022، فیلم کوتاه او با نام Freedom to Be برنده جایزهی امی شد. در این فیلم، ارتباط فرد با بدنش در شکلگیری داستان بسیار مؤثر بوده است.
“رقصیدن در مورد حرکت بدن است. اصول اولیهی رقصیدن و ارتباطش با حرکت بدن، باعث شد در مورد بدنم چیزهایی یاد بگیرم و بفهمم که چطور با آن ارتباط برقرار کنم. استایل شخصی من زمانی شکل گرفت که رقصیدن را شروع کردم؛ وقتی که فهمیدم میتوانم در یک شکل خاص بدنم را حرکت بدهم. آن زمان متوجه شدم که چه لباسی را دوست دارم یا چه لباسی را میتوانم بپوشم که به من اجازهی حرکت دلخواهم را بدهد و البته خوب هم به نظر برسد. ” او افزود:
“اولین چیزی که در عکاسی از مردم نیویورک به آن فکر میکردم این بود که چطور لباسها با آدمها حرکت میکنند و این موضوع هنوز برای من، جذابترین بخش کار است.”
رقابت در صنعت فشن بسیار زیاد است و شانس حضور در ردههای بالا برای همه به صورت یکسان فراهم نیست. تعداد افراد معدودی از کل دنیا امکان حضور در این عرصه را دارند؛ اما آیا استانداردی برای حضور در خانوادهی فشن وجود دارد ؟
“برای موفقیت در روزنامهنگاری فشن، به نظرم اولین کار این است که ژورنالیست خیلی خوبی باشید. تاریخ فشن میتواند کمکتان کند و البته باید به شدت پیگیر اخبار فشن باشید.”
او در ادامه گفت: “اگر میخواهید طراح یک برند در صنعت فشن شوید؛ اول باید در کار طراحی عالی باشید. ما در مورد بخش لاکچری صحبت میکنیم که فضایی بسیار نخبهگرا و البته بسیار کوچک است. افرادی که به این مشاغل دسترسی دارند؛ مانند اعضای یک خانواده در این صنعت هستند. علاوه بر این، مشاغل این صنعت هم بسیار محدودند. چطور میتوانیم شانسی داشته باشیم در حالی که گزینههای زیادی وجود ندارد؟ تنها کاری که میتوان کرد این است که بهترین باشیم. من تمام تمرکزم این بود بهترین عکاسی که میتوانم باشم. سالها پشت این در ماندم و الان اینجا هستم.”
وقتی به دنیای فشن فکر میکنیم، اولین چیزی که به نظرمان میرسد خاص بودن است؛ اما صنعت مد دنبال چه تمایزی میگردد؟
“من فکر میکردم اگر بهترین عکسهای فشن مفهومی را بگیرم آژانسها شروع به بستن قرارداد با من میکنند؛ اما الان هیچکدام از آن عکسها حتی در پورتفولیوی من نیستند. بعضی از آنها واقعا عکسهای خوبی هستند.”
او ادامه داد:
” یک روز صبح از خواب بیدار شدم و گفتم این روش برای من کار نمیکند. این شیوه، دیدگاه من را نسبت به دنیا نشان نمیدهد. دیگران متوجه نمیشوند که من چگونه هنرمندی هستم یا چه مدل عکاسی هستم و چطور دنیا را احساس میکنم.
برای تولید عکسی که دیگران دوست داشته باشند؛ حسابی دور و بر خودم را شلوغ کرده بودم. تمرکزم را برای بهترین کاری که میتوانستم انجام بدهم، از دست داده بودم. خودم را تغییر دادم؛ البته زندگیام را تغییر دادم و قطعاً دیدگاه مردم نسبت به من و کارهایم نیز تغییر کرد.”
نحوهی کار برندها با عکاسان چگونه است؟ برندها تعیین کنندهی نوع همکاری هستند یا عکاسها؟
“بستگی دارد. برندها، گاهی با مودبرد پیش من میآیند؛ گاهی ممکن است یک ایده داشته باشند و از من بخواهند که برایشان مودبورد درست کنم. من پیش از همهی اینها نویسنده بودهام؛ فکر میکنم با نوشتن میتوانم ایدههایم را بهتر شرح دهم. گاهی فقط روش اجرای من برای آنها جالب است به همین دلیل پیش من میآیند. این مرحله به من بستگی دارد که با چه ایدهی خلاقانهای کار را پیش ببرم. قانون خاصی وجود ندارد.”
برای آماتورها و تازه واردها به این صنعت نکته یا توصیهای دارید؟
“اولین چیزی که میتوانم بگویم این است: تا جایی که میتوانند سخت کار کنند. بودن در فشن، مثل حضور در هالیوود است. خیلی از کسانی که به لسآنجلس میآیند فکر میکنند میتوانند به راحتی در هالیوود کار کنند؛ اما اولین چیزی که متوجه میشوند این است که باید سخت تلاش کنند. کار بسیار دشواری پیش رو دارند و برای رسیدن به هدفشان، به تخصص و ازخودگذشتگی نیاز دارند.
در پایان، اگر شخصی عاشق اجرای یک مهارت باشد؛ آنقدر دوست داشتنی باشد که دیگران نیز بخواهند با او کار کنند و همچنین بتواند با سایرین کنار بیاید؛ آنگاه مطمئن باشید که شانس موفقیت را خواهد داشت.”