السا اسکیاپارلی طراح مد ایتالیایی یکی از تاثیر گذارترین افراد در صنعت مد و فشن در دو دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی بود که همزمان با کوکو شنل رقیب فرانسوی‌اش فعالیت خود را آغاز کرد و صعنت پوشاک زنانه مدرن را با توانایی و استعداد بی‌نظیر خو‌د به اوج رساند.

به طوری که کوکو شنل ملکه مد و فشن تا آن زمان از او به عنوان «هنرمند ایتالیایی که لباس خلق می‌کند» یاد کرد و با تطبیق دادن خود و همسو شدن با ایده‌های اسکیاپارلی به رشد و شناخته‌تر شدن او کمک بسیاری کرد تا صنعت فشن تحت تاثیر مد ایتالیایی آن زمان قرار گیرد. السا اسکیاپارلی، در سال ۱۸۸۰ میلادی در قصر اجدادی کورسینی رم، به دنیا آمد. او از خانواده‌ای مرفه و اشراف زاده از طبقه بالای اجتماعی بود و دوران کودکی‌‌اش با تاثیرپذیری از محیط فرهنگی قصر سلطنتی سپری شد.

این زندگی مرفه سرشار از زیبایی و ظرافت، چیزی نبود که السا مشتاق به یادگیری را راضی کند. او به دنبال سبک زندگی ای متفاوت بود. زمانی که السا هنوز یک دختر بچه بود با دیدن شهامت در استایل مارچسا کاساتی اشراف‌زاده‌ عجیبی که پلنگی را با یک قلاده الماس به دنبال خود می‌کشید، راه خود را پیدا کرد و تمام عمرش را صرف ایجاد جادوی کاساتی کرد. 

استعداد ذاتی این زن جوان با وجود بالا و پایین‌هایی که داشت، همواره در لبه خلاقیت حرکت می‌کرد. او در شهر پاریس عاشق باله روسی شد و به طرز عجیبی با یک کنت لهستانی که تنها ۲۴ ساعت از زمان آشنایی شان گذشته بود، نامزد کرد.

هنگامی که در آلمان اعلام جنگ شد، تازه‌عروس و داماد به جنوب فرانسه و سپس به نیویورک نقل‌مکان کردند، جایی که السا با هنرمندانی مانند Picabia، دوشان، مرد ری و پدر عکاسی مد، ادوارد Steichen آشنا شد. السا اسکیاپارلی در دهه ۳۰ میلادی یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های دنیای مد به شمار می‌رفت و تفکری خلاق و رها داشت که با استفاده از المان‌های رنگارنگ و جالب توجه در صحنه مد، به بخش سرگرم‌کننده مد می‌پرداخت.

هر چند که این رویکرد او مخالفانی نیز داشت اما هنرمندان و روشن‌فکران صنعت مد از او حمایت می‌کردند. ژان کوکتو در شوهای مد او شرکت می‌کرد و همچنین سالوادور دالی آیتم‌های خاصی را برای او خلق کرد.

شاید تعجبی نداشته باشد که السا نیز دشمنان خود را داشت. شنل بسیار حسود و ناامن بود و به دلیل تنفری که از السا داشت سعی کرد او را از دور خارج کند، اما همان طور که قبلا اشاره شد، السا به قدری قوی بود که تحت تأثیر چنین رفتاری قرار نگرفت. او مانند یک طوطی رنگارنگ و سرگرم‌کننده، زندگی خوشی داشت و سر و صدای زیادی به راه انداخته بود. 

السا اسکیاپارلی، زندگی بسیار اجتماعی ای داشت و هر کجا که قدم می‌گذاشت، تمام خبرها درباره‌ او بود. به طوری که مجله تایمز درباره او این گونه نوشت: “خانم اسکیاپارلی یکی از نوابغ صنعت مد در دنیا [ از میان تمام طراحان لباس در پاریس] است”

السا اسکیاپارلی یک نابغه در مد و فشن و یا فقط یک نابغه با خلاقیت بالا نبود، نبوغ او نه تنها روح زمانه بلکه تجلی خلاقیت سورئالیسم و فرا واقع گرایی بود. 

همسر اسکیاپارلی، با مقدار زیادی بدهی، او و دخترش را ترک کرد و در واقع السا در آخرین هفته‌های اقامتش در نیویورک در فقر و بی‌پولی زندگی می‌کرد. اما به واسطه یکی از دوستانش که هزینه سفر او و دخترش به فرانسه را پرداخت کرد، از این موقعیت نجات یافت و با این که اوضاع بسیار سخت بود اما بالاخره به خانه رسید.

طولی نکشید که به واسطه ملاقات اتفاقی با پل پوآره – در آن زمان به پدر و امپراطور شیک پوش پاریس معروف بود – زندگی او تغییر کرد. السا در سالن او بود که کُتی را امتحان کرد و خیاط آن‌ با دیدن او کت را به السا داد. اصطلاح jolie laide به معنای زن جذابی که زیبایی ندارد و بی‌هیچ دلیلی زیباست در آن لحظه متناسب با او بود.

او می‌دانست همانند بسیاری از زنان پیشرو در صنعت مد و استایل‌های نامتعارف (السی د ولف، دیزی فلوز، دوشس ویندزور) در دنیایی زندگی می‌کند که زیبایی معنای خاصی ندارد زیرا جایگاه و اهمیت زیبایی در قدرت شخصیت فردی است. 

در همان دوران استعداد السا اسکیاپارلی شکوفا شد. در حالی که مدیر یک مجموعه به او گفته بود بهتر است به جای طراحی لباس در زمین کشاورزی سیب‌ زمینی بکارد، او توانست طراحی‌های ابداعی خود را به خانه مد Maggy Rouff و چندین مزون لباس سطح دوم بفروشد.

در سال ۱۹۲۵ یک دوست ثروتمند برای او یک بوتیک مد و لباس خرید و یک سال بعد او اولین مجموعه کوچک خود را طراحی کرد و توسط عکاس معروف جورج Hoyningen – Huene برای نسخه فوریه ۱۹۲۷ مجله ووگ عکاسی شد.

این کالکشن شامل ژاکت‌های منحصر به فردی با طرح‌های سورئال و خطای بصری بود. چاپ این مجموعه در مجله ووگ باعث به شهرت رسیدن السا شد. اسکیاپارلی برای دیده شدن در تمامی دورهمی‌ها و نشست‌های که Picasso، Cocteau، Picabia و دیگر هنرمندان سورئالیسم در کافه‌ها و کلوپ‌های شبانه برگزار می‌کردند، به صورت مداوم حضور پیدا می‌کرد.

او این محبوبیت و شناخت را مرهون استعداد و‌ هوش و سوابق اجتماعی خوبش (که شنل هیچ کدام را نداشت) و همچنین از مدیر روابط عمومی خود (Bettina Berger مدل بسیار معروف آمریکا ) داشت. 

آیا او توانست گوی سبقت را از شنل به عنوان رهبر صحنه مد پاریس، بگیرد؟ قطعا به اندازه میزان پوششی که در روزنامه‌ها به او اختصاص داده می‌شد. نام او به طور فزاینده‌ای بیش از نام رقیبش مطرح می‌شد و به عنوان نمادی از جسارت، شوخ طبعی و شیک‌پوشی پر از زرق و برق شناخته می‌شد و شاید با توجه به پیشینه ایتالیایی او، این مسئله کمی غافل‌گیر‌کننده بود.

او مظهر شیک پوشی فرانسوی بود، در ابتدا تا حد زیادی به دلیل شیوه لباس پوشیدن خودش بود، اما بعدها به دلیل نمایش‌های مد خارق العاده‌ و حضور در روزنامه‌های سراسر جهان و ثروتش این مسئله بیش‌تر شد.

در سال ۱۹۳۷ اسکیاپارلی با الهام گرفتن از سفری که به هالیوود داشت و ملاقاتش با مشهورترین ستاره سینما آن زمان مای وست، عطر shocking را طراحی کرد و به دلیل فروش موفقی که داشت، او را به یک زن ثروتمند تبدیل کرد.

عطر shocking

او برای فیلم‌های هالیوودی لباس‌های متفاوتی را طراحی می‌کرد و همچنین برای سوپراستار آن زمان مارلن دیتریش لباسی زنانه با الهام گرفتن از لباس‌های مردانه که اپل‌های بسیار بزرگی داشت را طراحی کرد.

در آن زمان سالوادور دالی، هنرمندی که از آن زمان و تا به اکنون به عنوان مظهر سورئالیسم شناخته می‌شود، با شانل همکاری نزدیکی داشت، مجذوب ظاهر و استایل مای وست شد. او یک مبل بر اساس لب‌های بازیگر زن طراحی کرد و آن را به السا پیشنهاد کرد. اماچون آن به رنگ قرمز ساخته شده بود و السا آن را صورتی می‌خواست، بنابراین او این پیشنهاد را رد کرد.

السا فرم و ظاهر مای وست را که با تمام زنان برجسته هالیوود در تضاد بود را فراموش نکرده بود. به همین دلیل از این فرصت استفاده کرد و لباسی برای این بازیگر در فیلم مستند Every Day’s a Holiday هر روز یک روز تعطیل است، طراحی کرد که در نشان دادن انحنا و قوس‌های اندام او مبالغه می‌کرد. 

عطر shocking به دلیل طراحی خاصی که به صورت نیم تنه ساعت شنی زنانه بود، پرفروش‌ترین عطر در سراسر دنیا شد و او را به چهره‌ای نام آشنا تبدیل کرد.دوران سلطنت اسکیاپارلی به عنوان یک چهره جهانی تاثیرگذار و ثروتمند در پاریس شروع شده بود.

طراحان لباس فیلم‌های هالیوودی مانند آددریان از نگرش و سبک مد و طراحی‌های او الهام می‌گرفتند. تنها چیزی که او نمی‌توانست کنترل کند اوضاع سیاست‌ بین‌المللی بود به طوری که اواخر دهه ۳۰، اروپا و پس از آن آمریکا وارد جنگ شدند و اوضاع بر خلاف میل او پیش می‌رفت. 

اسکیاپارلی هنر پیدا کردن دوستان مفید را در نیویورک و پاریس آموخته بود، و اگرچه ثروتمند بود، اما با محرومیت‌های ناشی از فقر بیگانه نبود. او صدای موش‌هایی را که در اتاق خواب می‌چرخند را می‌شناخت و می‌دانست که چگونه با شرایط زندگی در پاریس اشغال شده کنار بیاید. اسکیاپارلی همانند شنل زندگی مبهمی و دو پهلویی داشت و برای پیدا کردن راه خود حتی آماده همکاری با نیروهای آلمانی بود.

ارتباط با افراد سطح بالا باعث شده بود تا از تجملات و امتیازات ویژه‌ای برخوردار باشد. در زمان منع تردد پاریس تنها سه خودرو از هفت خودرویی که مجوز تردد داشتند، برای السا بود. توضیح او برای این مسئله این بود که مصونیت‌های دیپلماتیک خاصی دارد، اما چیزی که هرگز کاملا مشخص نشد این مسئله  بود که آیا این مصونیت‌ها توسط کنسول‌گری آمریکا در پاریس به او اعطا شده است یا آلمان‌ها این امتیاز را به او داده‌اند. 

در ژوئن ۱۹۴۰، والتر وینچل، مشهورترین ستون‌نویس آمریکا، نامه‌ای منتشر کرد که در آن ادعا می‌کرد اسکیاپارلی یک جاسوس است. این موضوع با این که هرگز ثابت نشد به حدی جدی شده بود که حتی جی ادگار هوور – رئیس اف‌بی‌آی – آن را باور کرده بود. اما او قبل از اینکه پاریس را به مقصد آمریکا ترک کند، برای خیریه‌های آمریکایی و فرانسوی فعالیت می‌کرد.

زمانی که او به پاریس بازگشت، همه چیز تغییر کرده بود و سلطنت و معروفیت خود را از دست داده بود و نام دیور جای او را به عنوان شخصیت محبوب در مطبوعات بین‌المللی گرفته بود. اگرچه نشریات بزرگی هنوز تحت پوشش او بودند، اما تعداد آن‌ها بسیار کاهش‌یافته بود.

آیا این مجازات از سوی یک کشور زخمی به گناه همکاری او با دشمنان کشورش در طول جنگ بود؟ آیا او مدت طولانی در آمریکا مانده بود؟ به هر دلیلی، اسکیاپارلی دیگر نتوانست دوران اوجی که در دهه ۳۰ داشت را دوباره تجربه کند. 

اما این موضوع، جایگاه او را در میان بزرگ‌ترین طراحان لباس فرانسه بی‌اعتبار نمی‌کرد. تأثیر او بر شخصیت‌های معروف به حدی بود که ایو سن لوران ادعا کرد اسکیاپارلی “هر چیزی که عادی بود را زیر پا گذاشت… تخیل او بی‌حد و حصر بود” و ژان پل گوتیه که روحیه سنت شکنی او را زنده نگه داشته است، او را بنیانگذار مد مدرن پس از دهه ۵۰ می‌دانست و هیچ طراحی از جمله کریستین دیور، به این مقام دست نیافت. 

البته، اسکیاپارلی با چند استراتژی تجاری توانست خانه مد خود را حفظ کند. او از قراردادهای اعطای امتیاز نام خود از لباس زیر گرفته تا لاک ناخن و حتی لباس‌های ورزشی مردانه و کراوات‌ها، پول زیادی به دست آورد. اسکیاپارلی تاجری خوب و ناظری تیزبین در جامعه بود.

همانطور که او در مصاحبه‌ای با نیویورک تایمز گفت، “زندگی تغییر کرده است … حتی افراد پول‌دار، دیگر مانند گذشته خرج نمی‌کنند”. واقعیت این بود که او در فرانسه به ثروت گذشته خود متکی بود و به طوری در سال ۱۹۴۵ که به پاریس بازگشت بیان کرد که مشتریان جدید لباس «زنانی که به تازگی ثروتمند شده‌اند، خواربارفروشان، قصاب‌ها و تاجران آذوقه بودند» و از این مسئله متنفر بود. 

سرانجام اسکیاپارلی در سال ۱۹۵۴، خانه مدی که با سه ژاکت بافتنی توسط یک مهاجر ارمنی تأسیس شده بود و در ابتدا کیف، روسری و دستکش می‌فروخت تا زمانی که لباس‌های روز و لباس‌های شب افسانه‌ای را می‌دوخت را بست. او در سن ۶۰ سالگی خانه‌ای کوچک در Hammamet گرفت و دیگر مهمانی‌ها، مجالس بالماسکه مجلل، که همیشه در آن شرکت می‌کرد، به پایان رسیده بود.

او در ۱۳ نوامبر ۱۹۷۳ در سن ۸۳ سالگی، هنگامی که خواب بود درگذشت. هرچند السا اسکیاپارلی در زمان نامناسبی و اشتباهی فعالیت می‌کرد اما تنها او می‌دانست که چگونه بر روی قدرت عظیم سوررئالیسم سرمایه گذاری کند، تنها او با تمام هنرمندان، از مارسل ورتس گرفته تا سالوادور دالی، دوست بود و تنها او با تمام آن‌ها کار می‌کرد تا در دهه‌های ۲۰ و ۳۰ بر مد و فشن پاریس سلطنت کند.

اما چیزی که او آموخت این بود که چیزی که یک نسل را سرگرم می‌کند به ندرت برای نسل بعدی مناسب است. کلاه‌هایی مانند کفش یا گوشت گوسفندی؛ سگک‌هایی مانند گیره کاغذ و یا کت‌هایی با جیب‌ کشویی و نقاشی شده برای همیشه سرگرم‌کننده نیستند. در واقع، آن‌ها بیش‌تر حقه و نمایش‌های تبلیغاتی برای جلب توجه مخاطبان بودند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
بستن
ورود
بستن
سبد خرید (0)

هیچ محصولی در سبد خرید نیست. هیچ محصولی در سبد خرید نیست.





fa_IRPersian