لباس لحظهها پاک است
سهراب سپهری را همه به لطافت طبع و مهربانی میشناسند، درباره او مطالب زیادی نوشته است، درباره زندگی متفاوتش، درباره شعرهایش، درباره بیماری و مرگ غمناک و زودبهنگامش… اما هیچوقت درباره سبک پوشش او چیزی نوشته نشده است و یا اگر هم بوده در میان خاطرات دیگران از سهراب بوده است.
این درحالیست که سهراب به لباسهایش اهمیت میداد، به اینکه چه چیزهایی را باهم بپوشد و چه ظاهری از خودش بسازد. اگر دوست دارید درباره این بخش از زندگی سهراب بدانید، به خواندن این مطلب ادامه دهید.
با لباس رسمی میانه نداشت
بد نیست پیش از هر حرف و اظهار نظری، نقل کنیم از «پریدخت سپهری»، خواهر سهراب که نزدیکترین عضو خانواده به او بود. پریدخت در کتابش «سهراب، مرغ مهاجر» نوشته: «سهراب ساده و درعین حال تمیز لباس میپوشید؛ اما با کراوات و کت و شلوار و اصولا لباس رسمی میانهای نداشت. یکروز حوالی عصر به اتفاق خواهرزادهاش به یکی از رستورانهای بابلسر که بیشتر مسافران شیکپوش تهرانی در آن اجتماع میکردند رفت. در راه بازگشت سهراب در حالیکه انگشت سبابهاش را حرکت میداد به همراهش گفت؛ دیدی چه جوری حساب گارسون را رسیدم. آدم (بی ادب) را باید این طور ادب کرد» مخاطب او بجای پاسخ بشدت میخندد.
من متعجب نگاهش کردم. از صحبتهایش سر در نمیآوردم. زیرا مطمئن بودم که هرگز با مردم وبه خصوص طبقه زحمتکش خشونت روا نمیدارد و با آنها محترمانه و دلسوزانه برخورد میکند. کنجکاوی برآنم داشت تا از او درباره پیش آمد مورد بحث سوال کنم و سهراب گفت: «در رستوران نشستیم. گارسون را خواستم وسفارش چای وقهوه وشیرینی دادم. شاید از طرز لباس پوشیدنم واینکه بدون کراوات و لباس رسمی هستم. خیلی مرا جدی نگرفت و به سراغ میزهای دیگر رفت. ناچار دوباره او را صدا کردم و سفارشم را تکرار کردم. تصمیم گرفتم بخاطر قصورش ادبش کنم. پس از پرداخت پول صورتحساب. اسکناس صدتومانی به عنوان انعام در بشقاب گذاشتم. قیافه گارسون دیدنی بود. خجلت زده سر به زیر انداخت. تا در خروجی تعظیمکنان بدنبال ما آمد. عذر خواست و تشکر کرد.»
در جست و جوی ظاهری متفاوت
سهراب سپهری، معمولاً در پیراهن مردانه با طراحهای هندسی و یا تی شرتهای رنگی دیده میشد. حتی چند سال پیش هم که فیلمی درباره او ساخته شد؛ طراح لباس این موارد را رعایت و رنگهای محبوب او را در لباسهای شخصیت سهراب به کار برد.
به نظر میرسد سهراب سپهری به دنبال ظاهری جدید و متفاوت میگشت و با ترکیب لباسهایی که در آن زمان غیرمتعارف و شیک بود؛ ظاهر خود را میساخت.
به رنگ ابرها
سهراب از طرفداران پوشش سفید هم بود و بسیاری وقتها در این رنگ لباس دیده میشد. البته بیشتر پیراهنهای سپید میپوشید و بیشتر وقتها تیشرتهای رنگی و آستین کوتاه.
پیشرو در چند لایه پوشی
یکی از سبکهایی که به نظر میرسد سهراب از اولین مردان ایرانی باشد که جذب آن شد، لالایه پوشیدن لباس باشد. عکسی از سهرای سپهری هست که او را در پلیوری سفید روی پیراهن مردانه تیره نشان میدهد.
شلوارهایی برای خوشتیپها
سهراب در سالهای پایانی عمرش محاسن داشت که به نوعی یادآور چهره دراویش میتواند باشد و به نوعی عرفانی بودن، اما سهراب نه فقط خوشتیپ که گاه فراتر از آن هم بود و استایلش کاملا به روز و مدرن به نظر میرسید؛ نمونهاش هم شلوارهای مد روزی که میپوشید.
به هر حال سهراب به کشورهای زیادی در شرق و غرب دنیا رفته بود و مهمتر از آن یک هنرمند و دانش آموخته دانشگاه هنرهای زیبای پاریس بود و همه اینها بر استایل و انتخاب او در پوشش به غیر از سلیقه شخصی اش -در آن زمان که وصل شدن به دنیاهای دیگر سخت بود- تاثیر میگذاشت.
پانوشت: تیتر مطلب از شعر سهراب گرفته شده است: «صدای آب میآید مگر در نهر تنهایی چه میشویند/ لباس لحظهها پاک است»