کارل اتو لاگرفلد (متولد ۱۰ سپتامبر ۱۹۳۳)، یک طراح مد، هنرمند و عکاس آلمانی مستقر در پاریس است. او طراح ارشد، مدیر خلاقیت خانه مد شانل (Chanel) و خانه ایتالیایی فندی (Fendi)، و موسس برند خودش به شمار میرود. او در طول دهههای مختلف، بر روی انواع پروژههای مربوط به هنر و مد فعالیت نموده است.
متولد: ۱۰ سپتامبر ۱۹۳۳ (۸۳ سال)، هامبورگ، آلمان
محل اقامت: پاریس، فرانسه
شغل: طراح مد
والدین: اتو لاگرفلد (Otto Lagerfeld) و الیزابت بلمان (Elisabeth Bahlmann)
اوایل زندگی کارل لاگرفلد
لاگرفلد در ۱۰ سپتامبر سال ۱۹۳۳ در هامبورگ آلمان به دنیا آمد. او، پسر تاجری به نام اتو لاگرفلد (۱۹۶۷-۱۸۸۱)، و همسرش الیزابت بلمان (۱۹۷۸-۱۸۹۷) است. پدر و مادر او در سال ۱۹۳۰ با هم ازدواج کرده بودند.
لاگرفلد، برای وارونه جلوه دادن سال تولد خود شهرت دارد. او ادعا میکند که جوانتر از سن واقعیاش بوده و حتی پس زمینه والدین خود را نیز وارونه جلوه داده است. برای مثال، او ادعا کرده است که در سال ۱۹۳۸ از یک مادر آلمانی و یک پدر سوئدی متولد شده است. اگرچه این ادعا به طور قطع رد شده، چرا که پدر او متولد و بزرگ شده هامبورگ بوده و تمام عمر خود را در آلمان، و بدون هیچ ارتباطی با سوئد گذرانده است.
او در نهایت در ماه آوریل سال ۲۰۱۳ اعلام کرد که در سال ۱۹۳۵ متولد شده است. با این حال، پدر و مادر او، سال تولدش را به تاریخ ۱۹۳۳ ثبت کرده بوده و حتی ثبت نام او برای انجام غسل تعمید در هامبورگ نیز در همان سال انجام شده بود. بنابراین، تاریخ قطعی تولد او در تاریخ ۱۰ سپتامبر ۱۹۳۳ ثبت شده است. همچنین، در مصاحبهای که با معلم و یکی از همکلاسیهای او انجام شد، هر دوی این افراد تایید کردند که او در سال ۱۹۳۳ متولد شده است. با این وجود، کارل لاگرفلد در تاریخ ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۸ به صورت عمومی اعلام کرد که تولد ۷۰ سالگی خود را در این تاریخ جشن خواهد گرفت. این امر در حالتی رخ داد که او در واقع ۷۵ ساله شده بود.
کارل لاگرفلد، پس از حضور در یک مدرسه خصوصی، دوره متوسطه تحصیلات خود را در مدرسهای به نام لیکه مونتین (Lycée Montaigne) در شهر پاریس گذراند. این مدرسه، جایی بود که او در آنجا در رشتههای نقاشی و تاریخ تحصیل نمود.
سالهای آغازین کار
کارل لاگرفلد در سال ۱۹۵۵ و پس از کسب رتبه برتر (در دسته پالتو) در یک مسابقه طراحی، به عنوان دستیار پیر بالمین (Pierre Balmain) استخدام شد. در سال ۱۹۵۸، و پس از سه سال کار در بالمین، او به ژان پاتو (Jean Patou) نقل مکان کرده و در طی پنج سالی که در آنجا فعالیت میکرد، هر سال دو مجموعه مد لباس زنانه طراحی نمود. اولین مجموعه او در یک نمایش دو ساعته در ژوئیه سال ۱۹۵۸ به نمایش گذاشته شد. البته، او در این نمایش از نام رولاند کارل (به جای کارل) استفاده کرد. گرچه خبرنگاران در سال ۱۹۶۲، از او با نام کارل لاگرفلت یا کارل لاگرفلد یاد میکردند.
اولین مجموعه او با استقبال چندانی مواجه نشد. کری داناوان (Carrie Donovan)، یک روزنامه نگار مد آمریکایی در گزارش خود نوشت: “مطبوعات، این مجموعه را مورد انتقاد شدیدی قرار دادند. به عنوان مثال، یکی از نشریات (UPI) اعلام کرد: “طراح جدید این شرکت، رولاند کارل ۲۵ ساله، مجموعهای را به نمایش گذاشت که فاقد شکل مناسب بوده و هیچ اثری از پوشش سال گذشته را در خود جای نداده است.”
دامنهای طراحی شده توسط او در نمایش فصل بهار سال ۱۹۶۰، کوتاهترین قطعات پوششی موجود در پاریس بوده و مجموعه مورد نظر با استقبال خوبی مواجه نشد. کری داناوان نوشت: “طرحهای او مانند لباسهای آماده فروش هوشمندانه و فوق العاده (و نه لباسهای طراحی شده) بودند.” در مجموعهای که در اواخر سال ۱۹۶۰ به نمایش گذاشته شد، او اقدام به طراحی یک کلاه خاص، به شکل دایرههایی از جنس ساتن نمود که بر روی گونه آویزان میشد. او نام آنها را “سیلی بر روی صورت” نامید. این مجموعه کارل با استقبال حدودا مناسبی (اما نه در حد پیشگامانه) روبرو شد. در سال ۱۹۶۳، کارل برای موسسه طراحی تیزیانی (Tiziani) شروع به کار کرد. تیزیانی، یک موسسه طراحی لباس رومی بود که در آن سال توسط اوان ریچاردز (Evan Richards) از جکسبوروی تگزاس تاسیس شده بود. لاگرفلد و ریچاردز، اولین مجموعه این موسسه را در سال ۱۹۶۳ و با هم طراحی نمودند.
لاگرفلد تا سال ۱۹۶۹ در زمینه طراحی لباس با این موسسه همکاری نمود. الیزابت تیلور، یکی از طرفداران محصولات و طراحیهای این برند تجاری بود. او از اوان با نام اوان تیزیانی یاد میکرد، و البته که تیزیانی، نام خانوادگی اوان نبود. تیلور در اوت سال ۱۹۶۶ شروع به پوشیدن لباسهای این برند نمود. همچنین، جینا لولوبریجیدا (Gina Lollobrigida)، دوریس دوک (Doris Duke)، و مارسلا بورگزه (Marcella Borghese)، در زمانی که لاگرفلد در خط طراحی این موسسه فعالیت مینمود، برخی از مشتریان و طرفداران تیزیانی بودند. او در سال ۱۹۶۹ با گای دوویر (۱۹۹۳-۱۹۲۸) جایگزین شد.
از سال ۱۹۷۲، او در زمینه طراحی خز، لباس و لوازم جانبی شروع به همکاری با خانه مد ایتالیایی فندی (Fendi) نمود.
در سالهای دهه ۱۹۸۰، کتاب افسانه هانس کریستین اندرسن با نام “لباس جدید امپراتور”، با نقاشیهای لاگرفلد منتشر شد.
او همچنین به شدت از فعالیت طراحان جدید و خلاق از جمله فیلیپ کولبرت (Philip Colbert) حمایت میکرد.
لاگرفلد در ۱۸ ماه دسامبر سال ۲۰۰۶، راه اندازی یک مجموعه لباس جدید برای مردان و زنان را به نام کی کارل لاگرفلد (K Karl Lagerfeld) اعلام کرد. این مجموعه، از تیشرتهای تقریبا چسبان و طیف گستردهای از شلوارهای جین تشکیل شده بود.
در سال ۲۰۰۷، یک فیلم مستند بلند در مورد این طراح با نام محرمانه لاگرفلد (Lagerfeld Confidential)، توسط وگ (Vogue) ساخته شد.
کارل به زبانهای متعددی صحبت میکند و کتابفروشیای با نام L7 در پاریس دارد. او همچنین چند کتاب از عکسهای هنری خود منتشر کرده است.
کارل در ۱۹۶۷ به فندی ملحق شد و در دههٔ بعد به کلوئه و سپس در سال ۱۹۸۳ به شنل پیوست.
برند کارل لاگرفلد
۱۰ سال بعد از مرگ کوکو شنل در سال ۱۹۸۴ کارل لاگرفلد از برندی با نام خودش رونمایی کرد که به گفته خودش میخواسته راهی باشد برای جذابیتهای روشنفکرانه.
لاگرفلد پس از اینکه کمی لاغر شد، یک کتاب رژیم لاغری با عنوان رژیم لاگرفلد منتشر کرد. وی با رژیم غذایی که شامل خوردن تن ماهی و موس توت سیاه میشد ۹۰ میلیون پوند از دست داد.
او میگوید:
«من فکر میکنم مد سالمترین انگیزه برای کم کردن وزن است. او همچنین بیان کرد که رژیم گرفتن اصلاً چیز ساده و مفرحی نیست. شما واقعاً باید مثلاً من پشتکار داشته باشید که این کار را انجام دهید.»
در سال ۲۰۰۵، لاگرفلد برندی که به نام خودش بود (Lagerfeld Gallery and Lagerfeld) را به تامی هیلفیگر فروخت ولی این حق را برای خودش نگه داشت که در تمامی طراحیها دخیل باشد.
لاگرفلد دو خط تولید کفش برای برند ایتالیایی هوگان در سال ۲۰۱۰ طراحی کرد.
کمپانی سوئدی اورفورس در ژوئن ۲۰۱۱ از کالکشن ظروف شیشهای ظریفی که لاگرفلد برایشان طراحی کرده بود رونمایی کرد.
او در مورد کالکشن گلدانها و ظروف شیشهایاش گفت:
«من از بیشترین چیزی که لذت میبرم انجام دادن کاری است که قبلاً انجامش ندادهام».
او در ۳ ژوئن ۲۰۱۱ جایزه بنیان گوردون پارکس را برای به رسمیت شناخته شدن شغلش بهعنوان طراح، عکاس و فیلمساز دریافت کرد.
لاگرفلد در مورد این افتخارش گفت:
«من بسیار سپاسگزار و مفتخرم، اما کار من هیچوقت تمام نمیشود. من عکسهای گوردون را پیش از آنکه خودش را بشناسم، میشناختم آن عکسها زمانی که من دانشآموزی در مونیخ بودم بر من تأثیر گذاشتند. این چیزی است که شما از یک هنرمند انتظار دارید. این چیزی است که من به خاطر آن امید دارم».