وقتی تصمیم گرفتید نمایش مدی از الکساندر مک کویین تماشا کنید باید آماده دیدن هر شگفتی باشید. 18 سال فعالیت مک کویین در زمینه طراحی لباس پر از دیدنیهای عجیب و نمایشهای مدی بود که مخاطب را شوکه میکرد. مک کویین نمایش به یادماندی کم نداشت و در تمام این سالها کارهای بینظری خلق کرد. نگاهی به چهار نمایش دیدنی از این طراح بزرگ لذتبخش خواهد بود.
شماره 13، زیبایی نقص
در بین نمایشهای مد الکساندر مک کویین شماره 13 جایگاه ویژهای دارد. این نمایش کالکشن بهار و تابستان سال 1999 بود که برنامهریزی دقیق و حساب شدهای داشت. لباسها در طرحها و رنگهای طبیعی مانند برنزه (tan)، بژ (beige) و عاجی ساخته شده بودند. دامنهای چیندار و پیچیده و نیمتنههای خاص از جنس چرم و ترکیب پارچه با چیزهایی مانند چوب بالسا ساختاری عجیب را ایجاد کرده بود. ویژگی که در بسیاری از طرحهای مک کویین دیده میشد.
نمایش با قدمهای ایمی مالینز، قهرمان پارالمپیک در رشته دو، آغاز میشود. او با پاهایی از جنس چوب درخت آلبالو که به زیبایی طراحی و توسط منبت کار مشهور گرینلینگ گیبونز (Grinling Gibbons) ساخته شده بودند وارد صحنه نمایش میشود. مالینز درباره این همکاری گفته است “من میخواهم به دلیل ناتوانیام زیبا دیده شوم و نه با وجود آن. مردم مدام از من میپرسند چرا وارد دنیایی میشوی که تا این حد درباره کمال فیزیکی است و من میگویم دقیقا به همین دلیل است که میخواهم این کار را انجام دهم.” مک کویین همواره نگرشهای رایج درباره زیبایی را به چالش کشیده است و آغاز این نمایش هم استثنا نبود.
نکته جالب در این مورد این است که در وهله اول کسی متوجه پاهای مالینز نشد و حتی بعد از نمایش عدهای در مورد چکمههای او و اینکه آیا میتوانند یکی شبیهاش را داشته باشند سوال پرسیدند. مک کویین در اینباره گفته ” من افرادی که با آنها کار کردهام را با یک سوپرمدل عوض نمیکنم. آنها از وقار زیادی برخوردار بودند و در مد سطح بالا وقار چندانی وجود ندارد.”
البته که این تنها شگفتی نمایش مک کویین نبود. در صحنه نمایش پنج دیسک گردان وجود داشت. چهار تای آن اطراف صحنه بودند و مدلها مانند عروسکهای جعبه موسیقی با لباسهای فاخر ابریشمی بر روی آنها قرار میگرفتند.
اما دیسک اصلی به همراه دو ربات در مرکز صحنه قرار داشت جایی که پایان بینهایت زیبای نمایش رخ داد. در انتهای نمایش شلوم هارلو، بالرین سابق، بر روی دیسک پنجم میایستد و دو ربات که او را به اسارت گرفتهاند رنگهای سیاه و زرد را به لباس سفیدش میریزند.
این نمایش به شکلهای متفاوت تجزیه و تحلیل شده است. برخی معتقدند این نمایش برگرفته از نمایش باله مرگ قو اثر میشل فوکین بوده اما خود مک کویین چیدمان ربکا هورن را که در آن دو اسلحه به سمت هم خون شلیک میکنند به عنوان منبع الهامش بیان کرده است.
چشمانداز الکساندر مک کویین
فضاسازی، موسیقی و طراحی نمایش از جمله المانهایی بودند که در نمایشهای الکساندر مک کویین به درستی برای بیان مفهوم مورد نظر استفاده میشدند. در نمایش پاییز و زمستان سال 1999 به نام چشمانداز (The OverLook) مک کویین از فیلمهای ترسناک هیچکاک و کوبریک برای ساختن یک مفهوم جذاب الهام گرفت.
این نمایش در یک اتاق شیشهای و نیمه شفاف برگزار میشود که تماشاگران آن را از پشت شیشه میبینند. اجرا با لباسهایی با رنگ تیره شروع میشود و کم کم برخی از رنگهای پاستلی به لباسها اضافه میشوند و در نهایت لباسها با پارچههایی با رنگ سفید طراحی شده بودند.
ارتباط طراحی لباس مک کویین با طبیعت سرد و خشن زمستان و نگاه او به طبیعت در این نمایش آشکار و دیدنی است که البته با استفاده از المانهای مختلف صوتی و یا تصویری مانند رعد و برق و صدای جانوران وحشی تشدید شده است.
حلقههای شکمبند (Coiled corset) نام یکی از آثار مک کویین در این نمایش مد است که ارتباطی با نقش زنان در جامعه و نوع نگاه رایج به زنان دارد. این لباس از گردنبندان زنان بومی در برخی مناطق آفریقا الهام گرفته شده است. لباس از جنس آلمینیوم اما سبک و راحت است که متناسب با اندام مدل طراحی شده است.
این لباس به نوعی یادآور زره جنگی است اما در عین حال ظرافت و انحنای بدن زن را به نمایش میگذارد. میتوان نوعی تضاد را در این طرح مشاهده کرد. از این دست تضادها در بسیاری از کارهای مک کویین قابل مشاهدهاند. مک کویین علاقه داشت تا لباسهایی را برای زنان طراحی کند که به آنها حس قدرت بدهد. چیزی که در نظر مخاطبها خشن، تدافعی و عصبی است تا به زن مانند شکار نگاه نشود.
لباسهای فاخر زنان مجنون
چه طور میشود تعدادی کت و شلوار و حتی پیراهنهای زیبا و فاخر را در یک فضای جنونآمیز به نمایش درآورد؟ این کار تنها از نابغهای مانند مک کویین بر میآید. در نمایش بهار و تابستان 2001 به نام voos مک کویین نمایشی تمام عیار به راه انداخت. حضار دور یک مکعب آینهای نشسته بودند که مانند یک سلول از بیمارستان روانی طراحی شده بود. همه میتوانستند انعکاس تصویر خود را بر روی شیشه ببینند و به این ترتیب بخشی از این اثر بودند.
مانند بسیاری از نمایشهای مد الکساندر مک کویین ووس بیانگر تعریف جدیدی از زیبایی بود. زیبایی که با ترس، اضطرابهای عادی و کمی خشونت ترکیب شده است. شاید دیدن مدلهای با سربندهای عجیب و یا مجسمه پرندگان بالای سر مدلها به اندازهی کافی عجیب و جالب باشد اما این پایان نمایش ووس نبود.
در انتهای نمایش زمانیکه به نظر میرسید همه چیز تمام شده شیشههای اطراف مکعبی که در مرکز اتاق بود فرو میریزد. زنی برهنه بر روی تخت نشان داده میشود که با دستگاهی تنفس میکند و پروانهها به دور آن میچرخند. یک تابلو بینظیر از تولد دوباره.
، نویسنده و روزنامهنگار بریتانیایی، کسی بود که در این پروژه مک کویین را همراهی کرد.
تکامل در آتلانتیس افلاطون
آتلانتیس افلاطون کالکشن بهار و تابستان 2010 بود. کالکشنی که برخلاف سایر کارهای مک کویین لحظات شوکهکنندهی کمتری داشت. منبع الهام الکساندر برای این نمایش نظریه تکامل چالرز داروین و ارتباط انسان با طبیعت بوده است.
الکساندر مک کویین در آخرین نمایش مد خود قبل از مرگش یکی از کفشهای شاخص و خاص را به نمایش درآورد. کفشی که کمتر مدلی حاضر به پوشیدنش بود. کفش آرمادیلو بیش از 30 سانت پاشنه دارد و راه رفتن با آن خطرات زیادی مانند افتادن و شکستن پا را به دنبال دارد. نام این کفش از جانوری به همین نام الهام گرفته شده است.
البته این کفش نمادین و خاص مشخصا ارتباط طبیعت با انسان و در نهایت شاید برتری طبیعت را نشان میدهد. به هر حال الکساندر لی مک کویین با تمام مدلها صحبت کرد آنها کفشها را پوشیدند و البته هیچ یک به زمین نیفتادند.
البته فکر نکنید این شاهکارهای هنری به پای هنرمند یا سلبریتی خاصی نرفته است. لیدی گاگا از جمله افراد مشهوری بود که بارها کفش آرمادیلو را به پا کرد.