امروز شخصیتهای انیمیشنهای دیزنی از لباسهای پر زرق و برق و غیرکاربردی فاصله گرفتهاند. طراحی لباس و پوشش بسیاری از این شخصیتها که یا شاهزادهخانم هستند یا شاهزاده، دستکم زمانی طبیعی بود که همینطور صرفاً برای زیبایی پر زرق و برق و بعضاً دست و پاگیر باشند. اما شاهزادهخانم مدرن دیزنی مثلاً السا یا آنای «یخزده» (Frozen) است که اقلاً در شرایط سخت و سرما پوشش مناسبی، هرچند با همان معیارهای دورهای که قصه در آن میگذارد، دارند، که هم شیک است هم کاربردی. یا میرابل «افسون» (Encanto) و در بعضی محصولات مدرنتر مشترک با پیکسار مثل «قرمز شدن» (Turning Red)، قهرمان جوان قصه لباسهایی نزدیک به واقعیت و کاربردی به تن دارند.
اما تا پیش از این دورهی مدرن، میتوان در انیمیشنهای دیزنی و حتی پیکسار چندین مورد پوشش یا طراحی لباس نامناسب برای شخصیتهای اصلی پیدا کرد. مثلاً در کلاسیکهای محبوبی مثل «مولان» و «دیو و دلبر» طراحی لباس شخصیتهای اصلی با چالشها و شرایطی که در آن هستند، همخوانی ندارد. البته شاید بگویید در جهان انیمیشن چنین چیزی اصلاً اهمیت ندارد و در منطق این جهان تخیلی هر چیزی را میشود پذیرفت. اما با تفکر عقلگرای مدرن میشود چند مورد لباس و پوشش نامناسب شخصیتهای انیمیشنهای دیزنی و پیکسار را یافت. شما هم اگر به این سوژه علاقهمندید، چند مورد دیگر به این فهرست اضافه کنید.
۱۰. در «دلیر» (Brave) پیراهن مدیا و موهای بازش دست و پا گیر است
بعضی از مخاطبان دیزنی بر این باورند که «دلیر» یکی از قدرنادیدهترین انیمیشنهای دیزنی است. مریدا دختری قدرتمند است که با بدنش و در لباسش راحت است. او به راحتی بر خلاف آنچه خانوادهی سلطنتیاش برای یک دختر رویال میپسندند، لباسهای راحت میپوشد، موهای فر مجعدش را با وجود کارهایی که میکند مثل تیراندازی با کمان، باز میگذارد و به طور کل، میتوان گفت خودش را هر آنچه هست پذیرفته و به ظاهرش اطمینان دارد.
مریدا یکی از خوشلباسترین پرنسسهای دیزنی است. با این حال، وقتی صحبت از اسبسواری و صخرهنوردی خطرناکی که در سرتاسر این انیمیشن انجام میدهد به میان میآید، میتوان گفت که پوشش او مناسبترین و بهترین پوشش برای چنین کارهایی نیست. موهای بلند قرمز او زیباست اما چندان عاقلانه نیست که موقع تیراندازی با کمان آن را باز بگذارید. میتواند دست و پا گیر باشد و او را به دردسر بیندازد. البته در جهان انیمیشن نمیاندازد.
۹. راپونزل در «گیسوکمند» (Tangled) در سرما با لباسی نازک و پابرهنه پا از قصر بیرون میگذارد
در «گیسوکمند»، راپونزل هرگز پا به بیرون از برج خود نگذاشته است، اما وقتی با فلین رایدر پا به سفر میگذارد، همهچیز تغییر میکند. او خیلی برای سفر خود در بیابان آماده نمیشود. همان لباسهای همیشگیاش را به تن دارد و با خودش فقط یک ماهیتابه برای محافظت میآورد. این در حالی است که لباس او به نظر گرمترین لباس برای گذراندن شب در طبیعت نیست، و در سرتاسر فیلم هم پابرهنه است.
البته پابرهنگی در طبیعت در پرنسسهای دیزنی چیز جدیدی نیست. منصفانه است که فرض کنیم راپونزل کاملاً آگاه نبوده که به کفش نیاز دارد، با توجه به اینکه از زمان به دنیا آمدنش قدم به دنیای بیرون نگذاشته است. با این حال، مخاطب ممکن است پیش خودش بگوید که چرا فلین پیش از شروع سفر خود به لباس او توجه نکرده و هشداری به او نداده است.
۸. علاءالدین در نسخهی انیمیشنی دیزنی
«علاءالدین» تا حد زیادی داستان از فرش به عرش رسیدن است. علاءالدین که دزدی پیش نیست، غول چراغ جادو را پیدا میکند و از این شانس خوب برای نزدیک شدن به پرنسس جزمین استفاده میکند. با این حال، نمیتوان پوشش سخت و نامناسب را در تمام طول این مسیر نادیده گرفت. او به عنوان یک مرد فقیر، آشکارا به لباسهای زیادی دسترسی ندارد.
با این حال، نمیتوان از این نکته چشمپوشی کرد که فقط یک جلیقه به تن دارد و بدنش در معرض سرما و گرماست. کفش هم به پا ندارد. البته که پوشش او با توجه به جغرافیای قصه انتخاب شده است. اما شلوار سنبادی گشاد او هم کاربردیترین لباس برای یک دزد نبود. چنین لباسی میتواند به راحتی موقع فرار از دست مقامات به جایی گیر کند. اگرچه به نظر نمیرسد لباس علاءالدین مانعی برای او باشد، اما این لباس کاربردیترین لباس برای چنین شخصیتی نیست.
۷. دیو در «دیو و دلبر» (Beauty And The Beast) لباس انسانها را به تن دارد
«دیو و دلبر» یکی از دوستداشتنیترین انیمیشنهای دیزنی است، چرا که یکی از دوستداشتنیترین شاهزادگان و شخصیت زن و همینطور داستانی دلچسب و شیرین را در خود دارد. با توجه به لذتبخش بودن این فیلم، به راحتی میتوان از لباس دیو در طول فیلم چشمپوشی کرد. اگرچه او همچون هر دیو یا هیولای دیگری بزرگ و درشتاندام است، با این حال، لباس انسان به تن دارد.
با توجه به اینکه او از زمانی که طلسم جادوگر شده، قلعهی خود را ترک نکرده است، این باعث میشود مخاطب تصور کند که او لباسی را میپوشد که از زمانی که انسان بوده داشته است. نه تنها با توجه به جثه او به عنوان یک جانور این غیرممکن به نظر میرسد، بلکه حتی غیرقابل باورتر این است که وقتی دوباره به انسان تبدیل میشود، همان لباس را بپوشد.
۶. آرورا در «زیبای خفته» (Sleeping Beauty) کفش به پا ندارد
به نظر میرسد این پابرهنه بودن شاهزادهخانمهای زیبای انیمیشنهای دیزنی در جنگل و طبیعت یک ترند است. درست مانند انیمیشن جدیدتر «گیسوکمند»، در «زیبای خفته» هم ما آرورا را میبینیم که با لباس کامل در جنگل قدم میزند، اما کفش به پا ندارد. چیزی که بیشتر از همه در مورد انتخاب لباس آرورا گیجکننده است این است که باقی پوشش او کاملاً معقول است.
او پیراهنی آستین بلند و یک روکش برای گرم نگه داشتن خودش به تن دارد و حتی یک سبد برای حمل یا جمعآوری غذا با خودش حمل میکند. موهایش هم جمع شده و از صورتش فاصله دارد. با توجه به اینکه او سه نگهبان پری داشت که در طول زندگی در جنگل هر آنچه را او نیاز داشت به او میدادند، گیجکننده است که آنها فکر نکردند که او به کفش هم نیاز دارد.
۵. لباس تمرینات شانگ در «مولان» (Mulan) کم است
«مولان» یکی از معدود فیلمهای انیمیشن کلاسیک دیزنی است که پر از داستانهای خیلی جذاب نیست. به عنوان فیلمی که بر جنگ تمرکز دارد، طرفداران میتوانند انتظار داشته باشند که یک سکانس آموزشی در نقطهای از داستان شروع شود. و این نقطه جایی است که شانگ، یک ژنرال جدید، مردان خود (و مولان) را آموزش جنگی میدهد و هدایت میکند.
اما با وجود هنگ آموزشی تأثیرگذار شانگ، در حالی که مردانش را برای جنگ آماده میکند، اینکه بدون پیراهن تمرین میکند معقولترین کار نیست. حتی شخصیت یائو هم اشاره میکند که شانگ میتواند وظایفش را با پیراهنی به تن انجام دهد و این را مسخره میکنند که لباس تمرینی شانگ غیرکاربردی و غیرضروری است.
۴. در «تارزان» (Tarzan) دیزنی پیراهن جین مناسب جنگل نیست
«تارزان» یکی از غمانگیزترین پیشزمینههای داستانی را در میان فیلمهای دیزنی دارد. با این حال، خط داستانی تکاندهنده است، چرا به موضوعاتی همچون خانواده و عشق غیرمنتظره میپردازد. جین، دختری که از جهان بیرون میآید و دل تارزان بدوی را میبرد، باهوش، جسور و قهرمان بزرگی است. در بعضی صحنهها، جین در حالی که در جنگل است، بلوز و دامن کمی کاربردیتری به تن دارد. با این حال، در صحنههای دیگر فیلم، او لباس گشاد و پفی میپوشد که به نظر میرسد بسیار سنگین است، مخصوصاً وقتی باران شروع میشود. درست است که جین یک شخصیت زن قدرتمند است، اما متأسفانه قرعهی یکی از بدترین و نامناسبترین انتخابهای لباس فیلمهای دیزنی به نام او افتاده است.
۳. در «بالا» (Up) لباس ماجراجویی کارل مناسب نیست
«بالا» یکی از تأثیرگذارترین و دوستداشتنیترین فیلمهای مشترک دیزنی پیکسار تا به امروز است. این فیلم با یک داستان عاشقانهی احساسی بین کارل و الی قلب مخاطبان را میشکند، اما با رابطهی سالم کارل با پیشاهنگ جوان، راسل، دلشان را گرم میکند. وقتی راسل به طور تصادفی با کارل سوار بالن میشود، به طرز معقولی لباس فرم پیشاهنگی پسرانهاش را پوشیده است.
این در حالی است که کارل سفرش را با کت و شلوار قهوهای، ژاکت سفید و پاپیون پشت سر میگذارد. با اینکه لباس او به وضوح به این شکل طراحی شده است تا یادآور لباس معمول پیرمردها باشد، اما کاملاً غیرکاربردی است. با توجه به اینکه او در تمام زندگی خود برای این ماجراجویی برنامهریزی کرده بود، میتوان انتظار داشت که به لباس بهتر و مناسبتری برای این سفر فکر کرده باشد.
۲. مولان در نسخهی انیمیشنی دیزنی در نهایت ناباوری موقع جنگ با هونها پیراهن به تن دارد
شخصیت اصلی «مولان» در بیشتر فیلم پوشش منطقی و معقولانهای دارد. مثلاً برای آنکه بتواند به ارتش چین بپیوندد، چون باید مرد باشد، لباس مردانه میپوشد و برای تمرین، زره یا پیراهن و شلوار گشاد میپوشد. این یعنی دیزنی به این نکتههای ریز و ظریف اهمیت میدهد. با این حال، در پایان، پس از فاش شدن هویت واقعیاش لباس او زنانهتر میشود، که البته انتخابی نمادین است. چرا که میخواهد بگوید یک زن هم میتواند جنگجو باشد و نیازی نیست حتماً لباس مردانه بپوشد یا خودش را به جای مردان جا بزند.
«مولان» یک درس مهم به مخاطبان میدهد؛ اینکه همه باید با خودشان صادق باشند. با این حال، پذیرش و به رسمیت شناختن وجه زنانه به این معنی نیست که او باید هنگام رویارویی با هونها در کاخ امپراتور پیراهن زنانه بپوشد. اگرچه او برای مبارزه با این لباس مشکلی نداشت، تصمیم سازندگان اثر برای طراحی لباس شخصیت اصلی در نبرد نهایی کاملاً غیرعملی است، بهخصوص که او را پیش از این با پیراهن و شلوار میبینیم.
۱. کفش شیشهای سیندرلا در «سیندرلا» (Cinderella) واقعاً ناکارآمد است
سیندرلا نمادینترین فیلم شاهدختمحور دیزنی است و داستانش تا به حال چندین بار به شکلها و در قالبهای مختلف اقتباس شده است. داستان زندگی شخصیت اصلی این فیلم سیندرلا یکی دیگر از همان پیرنگهای از فرش به عرش رسیدن است. اما اینجا بر عکس علاءالدین، فرمول همان فرمول همیشگی شاهزاده و گداست. و بینندگان در طول فیلم او را از پوشیدن لباسهای مندرس خدمتکاری تا لباس رقصی زیبا برای شرکت در مراسم رقص پسر پادشاه تماشا میکنند.
اگرچه کفش شیشهای سیندرلا یکی از نمادینترین اکسسوریهای دیزنی است، غیرکابردیترین کفشی است که هر کسی میتواند بپوشد. کفش شیشهای البته تصاویر زیبایی را در این انیمیشن خلق میکند و برای ما به یادگار میگذارد، مثلاً لحظهی جا گرفتن پای سیندرلا در آن کفش و احساس رضایتی که از آن حاصل میشود، یکی از بهیاد ماندنیترین لحظات انیمیشنهای دیزنی احتمالاً برای هر کسی که با این فیلم خاطره دارد. اما نمیتوان از شیشه کفش ساخت؛ کفش دکوری چرا، اما کفش واقعی که بتوان با آن راه رفت، خیر؛ غیرممکن است. اما سیندرلا با این کفش تخیلی فرشته میدود و میرقصد، که اگرچه زیبا، باورش سخت است.