در طول زمان، هنر و مد بر یکدیگر تأثیر گذاشته اند. در اینجا چند مورد لباس معروف که مد را تغییر دادند، آورده شده.
برای این زنان همه چیز، از ثروت گرفته تا موضعگیریهای سیاسی یا اجتماعی آنها در این نقاشی ها مشخص می شد. آنها چه دانسته و چه ندانسته، بر روند مد تأثیر گذاشتند، منتقدان را خشمگین کردند و از مد استفاده کردند تا خود را به دنیای اطرافشان نشان دهند. در زیر، چند نقاشی با لباسهای معروف را مشاهده میکنید که از رنسانس تا دوران مدرن را شامل میشود.
لباس نقاشی های رنسانس
رنسانس دوران تجدید حیات فرهنگی و هنری بود، زیرا کلاسیک گرایی انقلابی در جوامع اروپایی بازگشت. با این حال، این دوره همچنین شاهد تغییرات قابل توجهی در مد بود. نگاهی بیندازید به اینکه چگونه لباسهای معروف در نقاشیها، بر مد دوره رنسانس تأثیر گذاشت.
پرتره عروسی آرنولفینی جان ون ایک، یکی از اصلی ترین موارد در مطالعه پارچه ی پرتره است. تکنیک ون ایک چیزی برای تخیل باقی نمی گذارد زیرا رویکرد او به نقاشی پارچه، تجربه ای واقع گرایانه و سه بعدی است. رنگ سبز زمردی لباس پشمی و آستینهای خطدار، وضعیت خانواده را نشان میدهد. زیرا فقط مشتریان ثروتمند میتوانستند این پارچهها را بخرند.
پشم، ابریشم، مخمل و خز در مقایسه با پنبه یا کتان، کمیاب و گرانتر بود که نمادی از توانایی خرید فرد بود. یکی از بحثبرانگیزترین سؤالات پیرامون این نقاشی این است که آیا زن تصویر (احتمالاً همسر آرنولفینی) باردار است یا خیر. دامن های دوره رنسانس به قدری پر و سنگین بودند که زنان دامن های خود را بلند می کردند تا راحت تر حرکت کنند.
چینهای ظریف اضافه شده به لباس او نیز روندی در به تصویر کشیدن زنان را با انحنای میانی نشان میدهد. این نمادی از امید به بچه دار شدن در طول ازدواج را نشان میدهد.
نمونه دیگری از این موضوع Les Très Riches Heures du Duc de Berry برادران لیمبورگ است. در هر دو تصویر، زنان با شکم گردتر به تصویر کشیده شده اند. تصویر سمت چپ یک عروسی را به تصویر میکشد و با پرتره آرنولفینی قابل مقایسه است. زیرا هر دو زن تصویر مادری را در انتظار بارداری نشان میدهند. با نگاه کردن به این نقاشی، بدون یک دید مدرن، می توان متوجه شد که آنچه زنان می پوشیدند و آنچه برای مردم مهم بود که به دیگران نشان دهند، چه بوده.
نقاشی های باروک و روکوکو (Baroque And Rococo)
دوره ی باروک و روکوکو را می توان با تزئینات استادانه، انحطاط و بازیگوشی مشخص کرد. این روند نه تنها در هنر، بلکه در مد نیز از طریق تزئینات پیچیده و لباس های مجلل دیده می شد.
توجه این هنرمند ناشناخته به جزئیات و تمرکز روی لباس، چیزی است که این نقاشی را به یک سند مهم از زندگی پیوریتان های نیوانگلند (New England Puritans) تبدیل می کند. در این تصویر، الیزابت با پارچه های ظریف و اکسسوری متعلق به دهه 1600 آمریکا تزئین شده است. یقه توری سفید او، نشان دهنده توری محبوب اروپایی است که در میان زنان اشرافی یافت می شد. زیر دامن مخملی او، طلایی دوزی شده است و آستین هایش با روبان تزئین شده است. او با جواهراتی از گردنبند مروارید، انگشتر طلا و دستبند گارنت آراسته شده. این نقاشی نگاهی بی نظیر به زندگی پیوریتن الیزابت (the Puritan Elizabeth) و خانواده اش ارائه می دهد.
این نقاشی به وضوح ثروت الیزابت را نشان می دهد. او بهترین لباس و جواهرات خود را انتخاب می کند. همچنین نشان دهنده ثروت شوهرش، جان فریک (John Freake)، است که می تواند از عهده این امکانات تجملاتی برآید و این پرتره و همچنین یکی از عکس های خود را سفارش دهد. همچنین،این نقاشی نشان دهنده نگرش آنها نسبت به خدا است، زیرا بدون برکت او نمی توانند این تجملات را داشته باشند.
تاب اثر ژان اونور فراگونار، نمونه ای از سبک روکوکو در محافل اشرافی فرانسوی است. این نقاشی یک سفارش خصوصی بود که در آن یک درباری فرانسوی از فراگونار خواست تا این نقاشی را از خود و معشوقهاش خلق کند. در حالی که این نقاشی پشت درهای بسته قرار گرفته بود، تجمل، بیهودگی و ماهیت مخفیانه دربار سلطنتی فرانسه را نشان می دهد.
لباس صورتی پاستلی در میان باغ سرسبز خودنمایی می کند و کانون اصلی، این لباس است. فراگونارد، لباس را با قلم موی شل، رنگ می کند که شبیه دامن ژولیده لباس اوست. قلم موی سست او با موضوع او در این صحنه ی باغ که مملو از تصاویر عشوه گرانه و غریب است، همزمان است. این سفارش خصوصی به فراگونارد اجازه داد تا به بینندگان نشان دهد که زندگی برای ثروتمندترین افراد در دربار چگونه بوده.
لباس های معروف در نقاشی های قرن نوزدهم
قرن نوزدهم شاهد یک تغییر هنری از نئوکلاسیسم به مدرنیسم اولیه بود. این قرن نیز شاهد تغییراتی در مد بود.
جیمز مک نیل ویسلر قصد داشت این نقاشی معنای معنوی داشته باشد. با این حال، منتقدان آن را اینگونه نمیدانستند. زیرا زنی که به تصویر کشیده میشود، جوانا هیفرنان (معشوقه او در آن زمان) است. این پرتره در آن زمان به دلیل تصویری که ویسلر از لباس سفید خالص زنان به تصویر می کشید، جنجالی بود. در طول دهه 1800، لباس زنان اغلب شامل یک زیر دامن کرینولین قفسی بود، که از فولاد ساخته شده بود تا دامنهایشان را شناور نگه دارد. زنان همچنین کرست را در زیر بسیاری از لباس ها می پوشیدند تا بتوانند دامن های پهن تری بسازند.
زن سفیدپوش، دقیقاً برعکس آن استاندارد لباس پوشیدن محترمانه در آن زمان است. لباس چای او لباسی است که فقط شوهرش (یا معشوقه) اجازه دارد ببیند. زیرا می توان آن را به راحتی در آورد. این یک لباس روزانه بود که در خلوت پوشیده می شد و تا اوایل دهه 1900 برای پوشیدن روزمره، محبوبیت داشت.
ویستلر، هیفرنان را همانطور که او را می دید، برای بینندگان در آن زمان به تصویر کشید. و البتهدر آن زمان این نقاشی هم گیج کننده و هم کمی ناشایست بود.
جیمز تیسوت، نقاشی های متعددی خلق کرد که مد زنان را در اواخر دهه 1800 نشان می داد. او از مد اروپایی جلوتر بود و به خاطر همین نقاشی ها مشهور است. مد زنان در اواخر دهه 1800 در میان خانم های جوان پاریس و لندن تغییر کرد. دامن های پهن و سنگین پیشینیان ویکتوریایی خود را با دامن های باریک تر و شلوغ در پشت، جایگزین کردند. چیزی که این لباس خاص را متمایز می کند استفاده مداوم تیسوت از آن در نقاشی هایش است.
لبس خانم لوید در سمت چپ، در آن زمان مد بود. زیرا کمر تنگ و فرم ساعت شنی بدن او، با این لباس برجسته می شد. خطوط مستقیم لباس او بر خلاف پرتره سمت راست، سفتی ژست او را نیز نشان می دهد.
سمت راست پرتره ای از کاتلین نیوتن (معشوقه ی او در آن زمان) است که در ماه های تابستان و در یک محیط صمیمانه دیده می شود. در مقایسه با پرتره اول، همه چیز در مورد نحوه به تصویر کشیدن لباس، اغوا کننده است. نیوتن، در حالی که روی کاناپه ای دراز کشیده دیده می شود و لباسش ژولیده به نظر می رسد.
هر دو زن، جذابیت و رمز و راز خاص خود را دارند. این لباس به خودی خود نشان دهنده تفاوت فرهنگ عامه در زمان خود است. یکی سنتی و متعارف است، در حالی که دیگری برای بینندگان در طول دهه 1800 آشکارا صمیمی و در عین حال جنجالی است.
هر کس در مقابل مادام ایکس بایستد، از قامت و درخشندگی پرتره او متحیر می شود. جان سینگر سارجنت، تصویری از زنی خلق کرد که اگرچه برای زمان او غیرقابل قبول بود، اما به یکی از شناخته شده ترین و مورد احترام ترین نقاشی های او تبدیل شده است. این پرتره مادام پیر گوترو، یک زیبای آمریکایی است، که با جامعه فرانسه ترکیب شده. این نقاشی چنان رسوایی ایجاد کرد، که خود جان سینگر سارجنت مجبور شد پاریس را به مقصد لندن ترک کند.
جزئیات خاصی وجود دارد که این لباس را بسیار جنجال بر انگیز می کند. کرست او به شدت به سمت نیمه پایینی شکم او قرار دارد. یقهی تیز و بندهای مهرهدار به سختی شانههای او را میپوشاند و قسمتهای خصوصی یک زن را آشکار میکند. بنابراین برای مکانهای عمومی نامناسب است.
لباس های معروف در نقاشی های قرن بیستم
هنر در قرن بیستم، بر انتزاع و بیان تمرکز داشت و با سبک ها و مضامین جدید دستخوش تغییرات قابل توجهی شد. این امر همچنین باعث کاوش در اشکال و ترکیبات جدید مد و هنر شد.
لباس طلایی آدل بلوخ باوئر، تصویر گوستاو کلیمت از زنی است که توسط دنیای اطرافش مهار نشده است. این پرتره در مقایسه با سایر پرتره های خانم های جامعه سطح بالا، در زمان خود، در بین بقیه پرتره ها متمایز است. کلیمت به جای نقاشی زنی از طبقه بالا که در باغچه ها استراحت می کند یا روی مبل ها مشغول مطالعه است، ادل را به چهره ای ماورایی تبدیل می کند. لباس او یک پیکره چرخان است که پر از مثلث، چشم، مستطیل و شمایل نگاری است. هیچ نشانه ای از کرست با بند مستقیم یا لایه روی لایه لباس وجود ندارد. در عوض، او در دنیای طلایی خود شناور است. هنر نو شامل مضامینی از طبیعت و تصاویر اسطوره ای است. همچنین به مد بوهمیایی مربوط می شود که کلیمت خودش می پوشید و در نقاشی های مختلف دیگر استفاده می کرد.
تامارا لمپیکا، پرتره هایی خلق کرد که زنانگی و استقلال را در دهه 1920 نشان داد. این نقاش آرت دکو، به خاطر پرتره هایش از افراد مشهور، که شکلی شیک و صیقلی از کوبیسم را نشان می داد، شناخته شد. ایرا پروت (دوست نزدیک و عاشق لمپیکا) به عنوان جلوه ای واقعی از موسیقی در La Musicienne دیده می شود. چیزی که این نقاشی را متمایز می کند، تفسیر او از لباس آبی است.
تکنیک لمپیکا در انداختن سایههای تیز با پالت رنگی اش، به لباس حرکت میدهد. طوری که به نظر میرسد او در هوا شناور است. خط پاچه های کوتاه و چین های آبشاری این لباس هنوز یادآور مد سال 1920 است که نقطه عطفی در مد زنانه بود. زنان لباسهای معروفی میپوشیدند که پاها و دستهایشان را نشان میداد در حالی که دامنهای چیندار میپوشیدند که رقصیدن را آسانتر میکرد. لمپیکا از آثار هنرمندان استادان رنسانس الهام گرفته و از مضامین مشابه با رویکردی مدرن استفاده کرده است. به طور سنتی رنگ آبی را می توان در لباس های مریم باکره در نقاشی های قرون وسطی یا رنسانس مشاهده کرد. آبی اولترامارین کمیاب بود و برای نقاشی های مهم به قدر کمی از آن استفاده می شد. در اینجا، لمپیکا از استفاده از رنگ به عنوان نقطه کانونی غالب در پرتره نمی ترسد. این آبی، همراه با استفاده فوق العاده قوی از رنگ صاف است که درخشندگی و ظرافت لباس او را تقویت می کند.
منسوجات رنگارنگ و دستبافت مکزیک با میراث فریدا کالو عجین شده. او این لباسها را بهعنوان بخشی از میراث خود پذیرفت و با پوشیدن آنها در چندین سلف پرتره و عکس دیده شده. لباسهای معروفی که در The Two Fridas، فریدا کالو نشان داده، نمادی از پیوندهای او با هر دو طرف میراث اروپایی و مکزیکی او است.
فریدا در سمت چپ بازتابی از تربیت او در خانواده ای از طبقه متوسط است. پدرش اصالتاً اهل آلمان بود و زندگی خانگی او در دوران کودکی حاوی آداب و رسوم غربی بود. توری سفید لباس او نمادی از سبک رایج در مد اروپایی است. این نسخه غربی شده در تضاد با تمایل فریدا راست، برای پذیرش میراث مکزیکی خود با پوشیدن لباس سنتی Tehuana است. این لباس چیزی است که توسط همسرش دیگو ریورا تشویق شد. به ویژه در مبارزه آنها برای تغییر در کشورشان. این نشان دهنده اشتیاق او به پوشیدن لباس های بومی و سنتی مکزیک بود.
لباس کالو جنبه مهم زندگی و کار اوست. پس از ابتلا به فلج اطفال در کودکی، یکی از پاهای او کوتاهتر از پای دیگر بود. دامن های رنگارنگ او راهی برای او شد تا پایش را به گونه ای پنهان کند که او را از نگاه ها محافظت کند. کمد لباس او شامل لباس های Tehuana، بلوزهای huipil، rebozos، دستمال سرهای گلدار و جواهرات عتیقه بود. توجه به این لباسها هنگام نگاه کردن به آثار کالو مهم است. زیرا آنها تصویری از عشق، درد و رنج او هستند که او در کار خود گنجانده است.
در نهایت می توان گفت که هنر و فشن همیشه بر هم تاثیر داشته اند و این آثار تنها بخشی از این امر هستند.